و میدانی شاید مهربانی من……

سلام 

عصر یکشنبه تون بخیر و خوشی 

اینجا صبح یه بارون حسابی بارید من که رسیدم اول اتوبان دیدم هوا حسابی آفتابی شد 

ولی الان دوباره رعد و برق و حسابی ابری 

پسرم بعد کلی دیکته گفتن و نوشتن رفت پارک سر کوچه تمرین روپایی

دخترم هم نشسته با یه لبخند گنده داره فیلم هولیا نگاه میکنه البته چهار ساعت درس خوند خودم صداش کردم برای خوردن آب طالبی که رسید به فیلم دیدن

تست کرونا دوست جان مثبت شده و من دلتنگ و دلنگرانش 

تماس تصویری که میگیرم دلم برای تنهایی ش میگیره 

خودم هم تنهام ولی من تنهایی را باورش کردم 

خب اولین تجربه خرید اینترنتی م اقتضاح از اب در اومد اونقدر که حتی روم نمیشه به کسی نشون بدم فک کنم یه کت ساده و کوتاه تابستونه بشه یه کت تقریبا بلند شاین دار 

ناهار باقالی پلو پزیدم با گوشت و برای خود بد غذام سیب زمینی گریل شده 

متاسفانه برادر جانم توی گره های فکری هجده سالگی مونده و من که هزار بار با خودم طَی کرده بودم معقول ترین و منطقی ترین رفتار را توی این پروسه داشته باشم به این نتیجه رسیدم کلا سکوت کنم 

سکوت 

این یکی را خیلی وقته یاد گرفتم مشاور بهم میگه شما سکوت نمیکنید صبوری افراطی میکنید چون نمیخواهید وارد داستان بشید و حل ش کنید 

بنظر من هیچ مشاوری با چهل و پنج دقیقه زمانی که میزاره نمیتونه بیاد سی سال پیش را کالبد شکافی کنه اصلا نمیشه یه قصه مثلا ده ساله را طَی سه چهار جلسه تعریف ش کرد تو باید با اون قضیه رشد کرده باشی تا درک کنی 

میون پست گذاشتنم دوست آرایشگرم ز زده بیا کافی شااپ سر کوچه و منی که اصلا حسش را ندارم 

توی چالش انتخاب رشته هستیم 

دنبال خونه مناسب با بودجه م در اصفهان هستم

خدا خدا میکنم ما و تابستون و چشم پسرک بخیر بگذره

این هفته برنامه اصفهان داشتم که برنامه م جور نشد و البته که بهتر دخترم یکی دو تا امتحان ش را بگذرونه بیوفته روی روال من هم با خیال راحت به کارم برسم 

چقدر رررررررر طلاق زیاد شده خوش بحالتون با اون دلایل …..

ما هزار برابر سخت تر از این ها را از سرگذروندیم باز عین ادامس خروس چسبیدیم یه زندگی مون 

حیف که باید برم کافی شاپ وگرنه از مکالمه گهربار دیشبم براتون میگفتم با فامیلی که یک مرتبه طرز فکرش زمین تا آسمون فرق کرده و کلی بهم سفارش میکرد اجازه بدم دخترم همه چیز تاکید میکنم همه چیز را امتحان کنه توی نوجونی ش بعد من یاد نوجونی خودم افتادم یاد جوونی ،همیشه هم ما مدیون پدر و مادرمون نیستیم یه جاهایی هم اونا بدجور به ما بدهکارن

داره صدای اذان میاد 

من برم 

راستی پست قبلی صرفا برای خودم بود وگرنه حتما به دوستان عزیزم رمز تعلق میگرفت این باشه برای جواب سوال تون دیگه جدا جدا جواب ندادم

فعلا این پست های شر و ور را تحویل بگیرید و از کائنات بخواهید من مشکلاتم حل بشه و اونقدر دلم خوش بشه که بیام بهتون بگم روزهای سخت گذشت 


حرف های در گوشی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

روزمرگی

میان امتحان ریاضی پایه پنجم با رفع اشکال ادبیات پایه نهم سرگردانم 

میان خریدن گوجه و خیار تا توت فرنگی و طالبی

بنزین هم میزنیم 

سینه مرغ جدا،فیله جدا

حواسم هست این یکی ماهیچه خواسته اون یکی ماهی 

کمکی تمام شنبه ها اینجاست اما چه سود که هرشب باید خانه برق بزند و قلبم ماتم

میان بانک رفتن و دفتر پیشخوان ووووووو

تازه باید حواسم به دخل و خرجم باشد با این همه خرج های پیش بینی نشده که همه ماه شگفت زده ام میکند

سردرد که می آید و می رود

پارک روبروی خانه ام خبر از اردیبهشت بهشتی میدهد من اما با دست و پای یخ زده انگار هنوز میان زمستانم

هویج پلو زعفرانی دم میکنم برای بچه ها

قهوه تلخ برای خودم 

هر کسی اخر هفته اش به گونه ای میگذرد

برای من اما

همه چیز سر جای خودش هست 

غیر از قلب من که آرزویی جز این ندارد که بچه ها یم از این کشور بروند و من روزهایم را با شنیدن موفقیت هایشان یه شب برسانم

این تنهایی پررنگ ترین رویای زندگی من است

خسته اااااااااااااام از این روزگار سرد


بوسه های تو گنجشکان پر گوی باغند

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی میپره

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.