-
وبلاگ جدید
یکشنبه 8 آبان 1401 08:41
روزهای جدیدم اینجا می نویسم حوای آدم (blogsky.com) دلم میخواد تا میشه اونجا از عادم ننویسم ولی اینجا رو یادگاری نگه میدارم شاید از دادگاهها م اینجا بنویسم هنوز دوتا دادگاه دارم فقط دعام کنید .
-
عادم همچنان عوضی ترین موجود پیش چشمم هست
چهارشنبه 16 شهریور 1401 00:27
عادم همچنان عوضی ترین موجود پیش چشمم هست دادگاه یه دونگ خونه بود یادتونه ؟ بعد از یک سال با 25تا دستور جور وواجور از دادگاه تجدید نظر رای قطعی گرفت به نفع من رفتم بگذارم اجرا دیدم میگند پرونده دوباره برگشته تجدید نظر ویه مشکلی پیش اومده خواهان من بودم خوانده عادم حرفی از مادر عادم نبود یوهویی مادر عادم رفته رو همون...
-
سلامی دوباره
سهشنبه 15 شهریور 1401 23:40
سلام به دوستای با معرفت خودم سر جابجا شدنم دور شدم از وبلاگ رمزشم یادم رفته بود الانم رمزشو نمیدونم کامپیوتر رو به نت وصل کردم توش ذخیره بود چون روی گوشیوروی لپ تاپ سیو نبود الان دزدکی کامپیوتر رو جابجا کردم که بتونم به وای فای متصل بشم بعد از اینکه کارم تموم شد باید برش گردونم سر جاش چون پسری توی ترک هست خخخ...
-
نظر بدید
جمعه 12 آذر 1400 09:18
دوستای خوبم لطفا نظر بدید اولین پستم رو عوض کنم یا وبلاگم رو عوض کنم کلا کوچ کنم برم جای دیگه البته اینجا رو دوست دارم نظر خودم روی عوض کردن پست اوله شما هم نظر بدید خوشحال میشم
-
خونه جدید فصل جدید
جمعه 12 آذر 1400 09:15
چقدر حرف برای گفتن دارم اول اینکه از تو خونه خودم دارم این پست رو میذارم هنوز نصف از خونه رو هواست فردا دادگاه دارم بابت نفقه عقب افتاده پسری دیگه هیچ پیام وتلفنی بابت نفقه پسری نمیدم حساب رو براین گذاشتم که باباش مرده ولی از حقشم نمیگذرم میرم دادگاه حقو دادند دادند ندادند هم خدایی هست بسه دیگه گدایی کردن اقای امید هم...
-
خبرهای خوب
پنجشنبه 22 مهر 1400 08:58
سلام گل مخاطبهای خوبم ممنون که با معرفتید با همه ی بی وفایی های من بازم اینجا سر میزنید کلاس انلاین پسری خیلی چیزها رو تغییر داد خیلی اذیت شدم مامانم خیلی دخالت می کرد هنوزم میکنه از دنیا سیر شده بودم ولی بالاخره این مشکل رو هم ضربه فنی کردم الان داره رو به پیشرفت قدم برمیدارم باید به خودم جایزه بدم از یه نفر شنیدم...
-
تولد پسری
سهشنبه 23 شهریور 1400 10:13
سلام دوستای گلم خوبید ؟ ببخشید نگرانتون کردم با گوشیم درگیر بودم ،طول کشید یکم ولی شرکت مجدد یه گوشی خرید . حالا منه الزایمری رمز اینجا رو یادم رفته بود البته بعد از تلاش متمادی پیداش کردم ولی یکمم این یکماه اخیر فرصت نکردم حال جسمیم خوبه تونستم بالاخره خونه رو از چنگ مستاجر دربیارم ولی ماشالله دوتا بچه هاش دیوارهارو...
-
پایان عده
دوشنبه 4 مرداد 1400 01:16
-
کاش میشد برای همیشه فراموش کرد
دوشنبه 28 تیر 1400 00:07
-
کرونا خیلییییییییی خررررررراست
پنجشنبه 3 تیر 1400 12:24
دوباره عرض ارادت کردم به این ویروس لجباز میام کامنت هارو جواب میدم
-
میخوام نفس بکشم
پنجشنبه 27 خرداد 1400 01:15
بالاخره مدرسه پسری معلوم شد . البته هنوز کارهای اداری مونده ولی همینکه دیگه جاش معلومه شکر .منت عادم روهم نمیخوام بکشم امیدوارم به زودی اسم عادم رو از وبلاگ پاک کنم یا شاید هم بزن یه وبلاگ جدید درسته باید حرکت کرد تلاش کرد وبه هر دری زد ولی گاهی فقط وفقط گره ها به دست خود خدا باز میشه بدون هیچ واسطه ای میخوام بگم چند...
-
میخوام امیدوار بشم
یکشنبه 23 خرداد 1400 08:38
هنوز درگیر مدرسه پسری ام مستاجرم جاخوش کرده نمیره بیرون کجا با بیست میلیون خونه رهن میدند دیگه داداشم زنگ زد باهاش اتمام حجت کرد گرچه مستاجر خونه خودشم نمیره بیرون که خودشم بده سر خونه اش یه مورد تازه پیش اومده هم دلممیخواد بگم هم نمیدونم اصلا بگم یا نه نمیدونم چرا نمیخوام باور کنم که پیش اومده شاید بخاطر اینکه...
-
بیماری عصبی
جمعه 14 خرداد 1400 01:34
-
مهمونیه خدا بدون من
جمعه 17 اردیبهشت 1400 15:24
اولین سال یه که نمیتونم روزه بگیرم حتی به ختم قران هم نمی رسم حس میکنم یه کاری کردم که از رحمت خدا دور شدم معده درد گرفتم ومیدونم از اعصابمه با دم نوش وعرقیجات بهتر شدم ولی نمیتونم روزه بگیرم تو این موارد خیلی عذاب وجدان میگیرم آقای مدیر بالاخره رفتند خارجه برای ادامه تحصیل نامزدشون هستند کنار کار اون یکی شریکشون هم...
-
روزهای آزادی
جمعه 3 اردیبهشت 1400 00:24
به خودم قول داده بودم بعد طلاق یه دور تنهایی برم گردش و،بعدش سینما و پیاده روی کنار سی و سه پل و یه نهار لاکچری تویه رستوران خوب ولی هیچکدوم اتفاق نیفتاد مدیران در حال عزیمت به کانادا هستند جهت ادامه تحصیل .پیشنهاد دادند بیا شرکت رو بخر من فکر کردم شوخی میکنند بعد فهمیدم اینا فکر کردند من طلاق گرفتم پول و پله ای...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 فروردین 1400 01:41
تموم شد آزاد شدم این آرزوم بود یه روزی اینجا بنویسم
-
آخرین رای دادگاه خانواده
پنجشنبه 19 فروردین 1400 09:02
بالاخره رفتیم دادگاه ،از هرچی دادگاهه حالم به هم میخوره دادگاهی که بعد این همه سال حق شرعی منو با یه جفت جوراب بچگانه تمومش میکنه جز کلاه شرعی اسم دیگه ای روی قانونگذاریهاشون میشه گذاشت. فورا هم شونصد تا امضا میگیرند ازت که مبادا یک ریال بخوای ازش بگیری فقط قاضی لطفی که کرد کار دوماهه رو تویه جلسه تمومش کرد سعی می کنم...
-
آخرین روزهای متاهلی
دوشنبه 16 فروردین 1400 23:27
همیشه غصه هست انگار نمک غذا شده دادخواست طلاق دادم یه اتفاقات کوچولویی افتاد تا بالاخره قاضی رو رویت کردیم و جلسه زودتر از موعد گذاشت برامون گفت برید رای که اومد بیارش اینجا کپی برابر با اصل کن ببر دفتر خونه غیابی طلاق بگیر عادم که قرار بود خرج طلاق رو بده هزینه کپیه برگه داورش رو هم از من میخواست بگیره قاضی یه جوری...
-
رای دادگاه اخرین اعسار
شنبه 30 اسفند 1399 04:18
رای دادگاه امروز اومد بعدا باید ببرمش دفتر قضایی درخواست طلاق بدم قاضی وفت بعد درخواست بیایید اینجا دوتا داور هم بیارید تا رای طلاق بدم بری غیابی طلاق بگیری که نخوای اینو ببینی چندروز بود کارم کمتر شده بود عوضش از 5 صبح تا9 خونه تکونی برای مامانم میکردم خیلی کمبود خواب دارم دوروز اخر هم که حسابها رو چون باید ببندیم...
-
آخر قصه
جمعه 29 اسفند 1399 02:54
۲۶ ام دادگاه داشتیم شنیده بودم حکم جلب میدند گفتم بعد دادگاه میرم دنبالش مامانم به زور بابا رو روانه کرد دنبالم گفت برو با قاضی حرف بزن سر ساختمان قاضی رو دیدیم صداش زدم گفتم بابام باهاتون کار داره بابا می لرزید و حرف میزد دستشان نشون داد گفت از دست شوهرش پارکینسون گرفتم و این چه وضعشه قاضی گفت من نمیتونم کاری بکنم...
-
بازم اعسار
سهشنبه 26 اسفند 1399 00:52
فردا بازم دادگاه اعسار میفهمم چرا یه عده زن طلاق گرفته گرفتند تو راه خلاف و خودشون باعث از هم پاشیدن یه زندگی دیگه میشند خدا لعنت کنه همه اون منافقایی که به اسم اسلام حکومت میکنند تا به گند بکشند همه چی رو حالم به هم میخوره از همشون کدومشون از حال من وامثال من خبر دارند کاش امام زمان ظهور کنه جمع کنه بساط شکم بارگی...
-
غمباد مزخرف
پنجشنبه 14 اسفند 1399 00:57
-
یوهویی
سهشنبه 5 اسفند 1399 00:46
گلو درد شدید دارم امشب دوساعته نمیتونم حرف بزنم فکر نکنم این دفعه غمباد باشه
-
سرگیجه
جمعه 1 اسفند 1399 02:10
از کمبود خواب سرگیجه گرفتم این دوروز یه شب حالم بد شد خودشون فهمیدند من 12 ساعت پشت سرهم کار کردم وشب دیگه بی حال شدم به تکاپو افتادند بین گزینه هاشون بالاخره یکی رو استخدام کردند من هنوز قرارداد امضانکردم روزهای سختی گذشت اعتماد به نفسم خیلی اضافه شده به راحتی باارباب رجوع کنار میام ولی امان از وقتی که با ثبت شکایت...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 بهمن 1399 08:44
کامنت ها رو میام تایید میکنم الان فورس باید برم اماده شم برای کار
-
ارتقا شغلی
سهشنبه 21 بهمن 1399 08:43
-
بدون پسری
جمعه 10 بهمن 1399 00:00
این دفعه سومه که تنهام نه پشری پیشمه نه بابا مامان همیشه دوست داشتم تنها باشم ولی فهمیدم تنهایی چیز خوبی نیست خصوصا بدون پسری الان که دارم مینویسم بغضم شکست بالاخره اشکهام اومدند وامشب از غمباد خبری نیست همین امشبه فردا پسری میاد ولی امشب مثل صد سال میگذره عجیبه ازوقتی داداشم به عادم گفته دیگه قید بچه رو بزن پنجشنبه...
-
درخواست ممنوع الخروج
چهارشنبه 8 بهمن 1399 16:18
ازداوری هم ناامید شدم انگاری هیچ کسی جز برای پول کار نمیکنه منکه نمیتونم الکی دومیلیون بریزم حسابش دیگه جوابمو تو واتساپ نمیده یبارم زنگش زدم گفت اگه خبری شد خودم زنگت میزنم یعنی قشنگ گفت دیگه بهم زنگ نزن تونستم از تو دیوار یه صندلی خوب دست دوم پیدا کنم 700 تومن واقعا بهش نیاز داشتم دردهام کمتر شده ولی هنوز هست دیشب...
-
ختم ناموفق مرحله اول داوری
جمعه 3 بهمن 1399 21:48
-
غمباد
سهشنبه 30 دی 1399 00:22