آدم ازدیشب تاحالا هی پیام میده که میخوام بیام بچه رو فلان روزبعدازظهرببرم میگم خوابی مگه حکمی که دادگاه داره رونمیدونی میگه چرا میدونم ولی اونموقع کاردارم بهم گفتند برید باهم توافق کنید
گفتم این اسمش توافق نیست این زوره مگه شکایت نکردی برو همون که دادگاه گفته رو قبول دارم
میگه لج نکن باهات لج میکنم ها
میگم تواین سه ماه نکنه داشتی نازم میکردی ولجبازی نبوده
بعد رفته به بابا پیام داده که برو به حوا بگو من فلان موقع میام بچه روببرم (همیشه دستورمیده انگارمااومدیم مهمونی خونه بابا )
باید ادب بشه که بفهمه اینجا نباید اینجوری حرف بزنه
الان پیام داده چی شدبیام بچه روببرم منم جوابشو نمیدم یادم میفته به التماس هام توی زندگی که بی محلی میکرد ومیرفت با یکی دیگه خوش میگذروند
امروز رفتم دفترقضایی برای اون یه دانگ خونه که گفتند پلاک ثبتی خونه رومیخواد که باید یه آشنا توشهرداری داشته باشی تا بهت بدند دست ازپا درازتر برگشتم
دعا کنین خدا صبروتوانم روبیشترکنه
وای چقدر دردسر داره این کارای دادگاه...
ایشالا زودتر همه چی به خیر و خوشی تموم شه.
واقعا همین دادخواست نفقه الان که نظر کارشناسی اومده تا دوماه دیگه شاید پول به دستم برسه
عزیزم خسته نباشی کار نشد نداره
بالاخره یه راهی پیدا می کنی
میام مینویسم توپست جدید نوشتم امشب چی شد. ممنون که هستید
بهترین راه همین جواب ندادن بهشه
قوی برو جلو
نزار هارت و پورتش بترسوندت
خانوم اولش رو ببین با همین دادگاه رفتنها افسارش رو گرفته
تو هم ول نکن
کوتاه نیا قربونت برم
دعا کن قوی باشم وجانزنم