تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

دیروز

مامانم میگفت میرم خونه مادربزرگ پسری روهم مبرم گفتم نبرش ظهر من بیام بعد تو برو گوش نکرده بود ورفته بود 

ظهر وقتی  رفتم خونه مادربزرگم اینقدر شکایت کرد خاله امم اونجا بود 

صبح ها میرم اموزش عصرها از۶تا۱۰شب هم پای لپ تاپی که بهم قرض دادند رفتم تویه اتاق دیگه یکی از پسرخاله هام اونجا بود خاله امم رفت این دوتا باهم بازی میکردند فقط مامانم منو صدا میکرد وشکایت میکرد وبعد هم هی تندتند زنگ میزد بابام میگفت به‌حوا بگو این کار فایده نداره همه بارش رو دوش منه و...

منم زیاد محل نذاشتم حرف بزنم بیشتر عصبانی میشه 

فقط اونجایی غصه ام شد وبغض کرپم که پسرم یه حرف بد جدید تکرار کرد از همون فحش های مامانم دلم میخواست بمیرم زنگ زدم بابام گفتم بیامنو ببر دیگه طاقت ندارم ابرو هم برام نذاشته مامانم 

قراره دوره اموزشی تموم بشه برنامه ها رو روی کامپیوتر خودم نصب کنم وهمون تو خونه کارهامو انجام بدم 

هر زن موفقی که کار میره یا درسمیخونه یا مجرده یا شوهر ومادرش کمکش میکنند یا بچه پرستار داره یا میره مهدکودک من هیچ کدوم ازاین شرایط رو ندارم یا حتی ممکنه بچه اش بزرگ تراز پسرمن باشه که موقعیت رو درک کنه 

یه عالمه غصه تو دلمه کی میشه تموم بشه 

هر پیمانی که تو دلم باخودم برای بچه ام وتربیتش بسته بودم اوایل خوب پیش رفت اینقدر که همه تعریف میکردند الان همش شکست خورد الان همه چی بهم ریخته داره رفتار مامانم رو کپی میکنه این اونی نیست که حتی تو خواب تصورشو میکردم

لعنت به ادم هرچی نفرینشکنم کمشه 


نظرات 1 + ارسال نظر
اینک چهارشنبه 2 مرداد 1398 ساعت 08:28 http://inak.blogsky.com

نگران تربیت پسرت نباش. اون بالاخره مادرش رو داره که تویی.

سن بچه ت کمه.
مس فعلا فقط تمرکز کن روی کارت. مطمئنم به زودی موفق میشی و مستقل میشی.
یه کم بیشتر صبوری کن حوا جان. چاره ای نیست حالا.

کارت رو بچسب. بقیه ش درست میشه به امید خدا

مادرم دیگه چیکار کنم فکرم درگیره پسریه ولی سعی میکنم بیشترازاین تحمل کنم تا باعث نشه کارم رو رها کنم من واقعا به این کار احتیاج دارم دعاکن برام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد