تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

لجبازیهای ادم

رفتم زرین شهر

فقط نامه رو تایپ کرده بودند 

دوباره باید میرفتم دنبال رییس اتحادیه یه جای دیگه تو محل کارشتا امضا ومهرش کنه 

بعدش  دادگستری ویه سری دوندگی  اخرشم نامه رو به خودم ندادند تازه دفتردارقاضیش گفت اینکه نوشتند به نفعت نیست دیگه خسته شدم هرچی میخواد باشه چی بگم دیگه 

ادم تا یه هفته ول نمیکرد تهدید میکرد که یا چک رو بگیر یا ازاین به بعد هرچی دیدی از چشم خودت دیدی میگفت که هیچ کاری برای بچه نمیکنه دیگه 

میگفت میرم دوباره اعتراض میزنم رو رای اعسار گفتم هر کاری دوست داری بکن 

اخرشم رفته اعتراض زده 

برای پیش دبستانی هم رفته چک داده میگه ومیگه رسید بده برای اینکه نفقه ی پسری رو زودتراز موعد گرفتی 

داداشمم هی میگه ولش کن ادم رو اگه ادم حسابی بود وسرش میشد که الان سر زندگیت بودی خودتو بخاطر پول درگیرش نکن ورزق وروزیه بچه اتو خدا میرسونه 

اینقدر ادم احمق شده که حتی حاضر نیست بچه رو ببره درمانگاه کنار خونش من باید اینهمه راه رو با اتوبوس بچه رو بردارم ببرم میگه به من چه میگم تو ماشین داری میگه به من ربطی نداره 

شنبه هم نوبت دکتر داره برای چکاپ سالانه اونم نوبتش شبه واونموقع بابا هم نیست من هیچ وقت با پسری تنها نرفتم شب بیرون 

میدونم که باید بیشترازاینها مستقل باشم ولی الان وضعیت مالیم خوب نیست مجبورم همه راهها رو بااتوبوس برم وبیام 

یکی از خاله هام و مادربزرگم یه چیزهایی فهمیدند از زندگیم ولی دلیل اصلی که ادم دنبال زنهای هرزه میره رو نمیدونند هی میگند بخاطر پسرت زندگی کن هنوز خبر ندارند وسایلمم اوردم خونه مامانم 

پسری رو بردم ازمایش انگل وعکس وکپی واینها نزدیک ۸۰پول دادم 

عقد وعروسی دوتا از همکارهای قبلیم بود که یکیشو نتونستم برم چون پول کادو رو نداشتم بعدیه رو حتی اگهنرم هم باید کادو بدم اول ماه دیگه است 


خبر خوب درمورد خودم  اینکه پیاده روی رفتم وچندبار هم پارک بانوان رفتم جشن روز دختر هم بود عالی بود واینکه رژیم خاص گرفتم یعنی فقط نون وبرنج وشیرینیجات نمیخورم ۵کیلو کم کردم 

دعا کنین بتونم ادامه بدم 

خبر بد هم اینکه چند جا رفتم دنبال کار مصاحبه رفتم سوالایی که میپرسند رو خوب جواب میدم که میگند معلومه سابقه داری ولی یا به سنم گیر میدند یا به ظاهر من بد نمیگردم ولی اونجوری که کارمندهاشون هستند نمیتونم باشم درضمن اونجوری کلی از حقوق رو باید خرج تیپ وارایش بکنی 

اینم از وضعیت کار الان  

ادم رفته پیام داده به داداشم که فلان چیزا رو حوا برده یعنی دلم میخواد بزنم نصفش کنم اونبار که رفتیم زرین شهر رفتم به اگاهی هم سرزدم تازه پرونده روازبین اونهمه پرونده پیدا کردند وگفتند میفرستیم برای دادگاه گفتم من شاهد ندارم که ادم  دزدیده گفت این چیزهایی که گفتی کارخودشه ولی حالا خبرش میکنیم بیاد ازش تحقیق میکنیم امیدوارم اذیت نشم





نظرات 4 + ارسال نظر
اعظم 46 شنبه 22 تیر 1398 ساعت 20:37

آفرین به همتت امیدوارم بزودی به وزن ایده آلت برسی

ممنون .انشالله.انرژی مثبت بدین

اعظم 46 جمعه 21 تیر 1398 ساعت 17:15

دعا می کنم که تا رسیدن وگرفتن حقت پرتلاش واستوار باشی بالاخره یکی باید جلو این فرد هوس باز (با توجه به نوشته های شما)رو بگیره

شاید سر عقل آمد خدا داند

دیگه نمیخوام سر عقل بیاد حس میکنم زن صیغه کرده از شنبه شب تا صبح دوشنبه هیچ کس ازش خبر نداره بچه اشمریض هم باشهمیگه نمیتونم بیام یکشنبه ها قرار بود ببرتش ولیبیشتراز دوماهه دیگه یکشنبه ها نمیاد دنبالش

اعظم 46 پنج‌شنبه 20 تیر 1398 ساعت 20:01

سلام کاش دلش رو داشتی وبچه رو می دادی بهش اونوقت می دیدی چطوری با التماس پست می داد..
آفرین با همین فرمون جلو بری تا عید یه خانم خوشگل مانکنی

سلام خانمی
همین دیگه دلشو ندارم واینکه دیروز بچه رو برده گذاشته تو خونه وبهشگفته شجاع باش تا من برگردمممنون انشالله

ویرگول چهارشنبه 19 تیر 1398 ساعت 14:10

به به پنج کیلو کم کردی؟ آفرین واقعا. آفرین به همتت
همینطوری برو جلو عالیه، قدم زدن و پارک رفتن و حتی رژیم گرفتن باعث میشه روحیه ات خوب بشه و یواش یواش اعتماد به نفست بره بالا. خدا هم پشت و پناهته و این راه سخت رو ایشالا به راحتی از این به بعد طی کنی.
مطمئنم یه روز به خودت مبالی که انقدر قوی بودی

بلهویرگول جونم خودم باورم نمیشه هنوزالان هنوزم توپ قلقلی هستماانشاالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد