اگه برای بدبختیم سالگرد بگیرم امروز نهمین سالگردبدبختیم وبیچارگیم بود
خیلی دلم میخواست قبل ازاین طلاق بگیرم ولی نشد
خیلی چیزا هست نمیدونم چجوری بیانش کنم
از کجاش بگم
صبرم کم شده دارم کم میارم از همه نظر فشار کارم بیشتر شده پسری داره بزرگتر میشه ویه سوال هایی میپرسه که میمونم نصف بیشتر غصه های این پدوهفته گذشته بخاطر پسری بوده خدایا من چجوری ازپسش بربیام
سخته عزیزم حق داری......... سعی کن صادقانه جواب بدی شاید براش سخت باشه ولی بمرور باهاش کنار میاد. تنت سالم و دلت بی غم مادر مهربون و زیبا
ممنون خانمی
عزیزمممم درست می شه
سختیش رو رد کردی نزار کم بیاری
توکل کن به خدا
فک کن باباش مرده، اونطوری راحتر باهاش کنار میای و می تونی به پسری رسیدگی کنی
تو بیشتر از اینا ازت برمیاد دختر
کاش می مرد واقعا