مادربزرگم حالش خوب نیست بردندش بیمارستان
هنگم
دکتر گفته یکی از رگ های قلبش گرفته
الهی بگردم
تنها سرگرمی ودلخوشیم این بود ظهر جمعه بشه برم خونه اش
اگه مامان من لطافت نداره عوضش مادربزرگم تا میتونه قربون صدقه میره وهی میگه حوا نگرانتم همش دعام میکنه یعن ی دقیقا هرکاری براش میکنم اندازه نیم ساعت دعام میکنه
اگه یکم دیر برم خونه اش هی زنگ میزنه میگه چرا نیومدی
نمیخوام به روزی فکر کنم که دیگه صداشو خدای نکرده نشنوم
دعا کنین برام .من به این دلخوشی خیلی محتاجم
ان شاء الله که در پناه خدا باشه.. تنش سلامت
انشالله .ممنون