تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

جای عادم خالی نیست

اگر نیازی هست نیاز به یک انسان هست نه عادم 

عادم هیچ وقت جاش خالی نیست 

مثلا اگه بود فقط سر سفره میومد کلی غر میزد همونجا دست نشسته با اثار غذا دور دهنش میخوابید وگوشی دستش یک ساعت مشغول بود وجوری هم هواسش به دور وبرشه که تابلو میکنه چیزی هست که نمیخواد کسی ببینتش اگه پسری هم میرفت طرفشو با جیغ وداد گوشی رو ازش دور میکرد بعدشم یا میرفت حموم شیش تیغه وشش کیلو عطر وادکلن وژل مو وفرمژه زنان جیم میشد میرفت یا گوشیشو میذاشت زیر بالشتش تو دستش قفلش می کرد ومیخوابید حتی بچه هم حق نداشت کنارش بخوابه کافیه پسری یه سروصدا میکرد تو خواب جیغ میزد که پس بچه رو خفه اش کن من خسته ام بخوابم بعدم میرفت سراغ شیفت بعدیش از همه زودتر میرفت از همه هم مغازه ای هاش دیرتر میومد خونه گاهی برادرش زنگ میزد خونه میگفت گوشیش اشغاله میگفتم مگه دم مغازه نیست میگفت مغازه رو یک ساعته پیش بستیم وقتی میومد میگفتم چرا دیر کردی میگفت مشتری داشتیم خیلی خسته شدم یبار یواشکی رفتم کلید ماشینشو برداشتم دیدم توی ماشین دوتا بسته پیتزاست دست خورده سس هم مالیده قسمت جلوی ماشین 

عادم خیلی بخورش خوب بود خیلی به شکمش اهمیت میداد ولی فقط به شکم خودش اهمیت میداد 

تو کار خونه خیلی دخالت می کرد خیلی دستور می داد

همه چی کلا به فرمونش بود 

اگه داشتی ازبیچارگی میمردی حق نداشتی یک ریال از پولهای تو خونه برداری 

یوهومیدیدی یکی ازوسایلت نیست بعدا از پیامک هاش متوجه میشدی برده کادو داده به یکی .

وقتی تو خونتی دلت میخواد یه حریم خصوصی داشته باشی تو وشوهرت وبچه ات دلت نمی خواد کسی بدونه تو چی خوردی تو چی پختی چی پوشیدی 

یبار مچشو گرفتم سر بزنگاه رسیدم خونه دیدم داره امار میده بلند گفتم بگو ازاتفاق بچه ام  دوبار صبح تاحالا دستشویی هم رفته یه موقع امار ازدسته خانم درنره وعادم میخندید واز رو نمی رفت 

برعکس هیچ وقت باهات دردودل نمی کرد همه دردودل هاش ماله اونا بود 

گاهی که می خواستم برم خونه مامانم دسته کلیدم گم میشد مجبور میشدم جوری برم وبیام که باهاش هماهنگی کنم وبعد که میومدم یوهو کلیدم پیدا میشد 

یکماه از اول ازدواجم نگذشته بود که زیر تشک تخت شونه زنونه پیدا کردم  وعادم که خیلی راحت وسریع رفت انداختش سطل زباله واشغالها رو هم برد تا معیوبشون کنه 

اینارو میگم که اگه دلم میگیره به این معنا نیست که دلم عادم میخواد حتی خوبم بشه نمی خوامش 

عادم به معنای واقعی حیوون خودخواهه که تکلیفش با خودش روشن نیست 

محرم ها همش تو اشپزخونه مشغول کمکه برای غذای هئیت بعد وقتی خسته میشه میاد زنگ میزنه به دوستش که میخوای ویلا چادگان بگیرم بریم عاشورا تاسوعا اونجا 

ازاونطرف برای امام زمان وغریبیش گریه میکنه ازاونور خانواده شهیده از طرفی از هرکی گه مذهبی  بود  بدش میومد ازطرفی هرچی که اثار کوروش داشت میخرید کچ کاریهای خونه از اثار تخت جمشید بود عکس کوروش ووصیت نامه اش قاب شده بین دوتا گچ کاری پرسپولیس روی دیوار بود بعد خودش بزرگترین دروغگویی بود که میشناختمش همشم میگفت پندار نیک گفتار نیک کردار نیک یه فروهر هم گردنش بود تازگی هم که یکی خالکوبی کرده پشت کمرش 

واقعا دلم برای همچین عادمی تنگ نمیشه حتی اگه پشیمون بشه وبه غلط کردن بیفته حتی اگه جوونیمو بهم برگردونه حتی اگه کابوس کتک زدنش ازم دور بشه 

الان که نیست خودم وبچه ام غذایی رو میخوریم که بچه ام دوست داره نه چیزی که عادم دوست داره 

جایی میریم که ارامش داشته باشیم نه جایی که عادم بتونه راحت  به مقصود خودخواهانه وچشم چرونیش برسه 

ومیدونم پولم خرج خودم وبچه ام میشه نه بی چشم وروهایی مثل عادم وبچه بزرگش 

براحتی بدون هیچ موجود اضافی شب ها با ارامش کنار پسرممیخوابم ودیگه حس نمیکنم یه زن خیابونیم که ماهی یکبار قراره بهش تجاوز بشه 

دیگه هم اضطراب اینو ندارم که عادم کجاست چرا نیومد پولاشو چیکار کرد کادویی که خرید ماله کیه وچه قیمتیه والان تو بغل کی خوابیده 

اگر کمبودهایی دارم ولی ازاین نظر هم ارامش دارم که دیگه از طرف عادم اضطرابی ندارم .

خوشحالم که جای عادم تو زندگی من خالی نیست 

جای یک همسر  خالیه جای پدر بچه ام خالیه ولی جای عادم نه 


نظرات 3 + ارسال نظر
بلاگر سه‌شنبه 15 بهمن 1398 ساعت 19:32

اگه رفته به هر دلیل ، دیگه راجبش حرف نزن، متقاعد کردن من و امثال من ،چیزی را تو زندگیت تغییر نمیده، بسازش ، زندگیتو میگم !

من تو دنیای واقعی خیلی کم دردودل میکنم غر غرهام ماله دنیای مجازیه یکی از بچه ها پرسیده بود منتظری عادم خوب بشه برگرده گفتم نه اینقدر خاطرات بد داره اینقدر زیادی بخشیدمش که مادرش نبخشیدتش که الان با همین حرف دوستم یاد کارهاش افتادم دردم گرفت وحس کردم باید اینجا بنویسم تا اروم بشم فقط همین مخاطبهای وبلاگم خیلی خوبند که یه جفت گوش شدند برای شنیدن غر غرامخداصبرشونو بیشتر کنه امییییین

حوا سه‌شنبه 15 بهمن 1398 ساعت 10:05

قربونت برم خانمی

ویرگول سه‌شنبه 15 بهمن 1398 ساعت 01:07 http://Haroz.mihanblog.com

الهی که خدا خودش پشت و پناهت زندگیتون باشه
واست بغل بغل ارامش و عشق و صبر و خوشبختی می خوام از خدا عزیزمممم، تو لایق بهترینهایی

ممنون .الهی خدا مارو یه لحظه به حال خودمون نذاره .ممنون گلم منم یه دنیا شادی وتندرستی برات ارزو میکنم الهی همه دوستام خوشبخت باشند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد