تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

مصاحبه

امروز به عنوان یک زن بهم بدجوری برخورد من بااون پرونده درخشان توی سابقه ام رفتم برای مصاحبه درجایی که مثل همون محل کار قبلیم بود 

مصاحبه کننده مسئول نبود

اول اینکه در مجموعه بسته بود درحالیکه باید باز باشه 

دوم اینکه برگشته یه نگاه بهم میندازه انگار جرم کردم اومدم دلیلشو اخر بهتون بایدمیگم 

برگه رزومم رو برداشته میخونه میگه ۳۴سالتم که هست گفتم شما وقتی ده سال سابقه کار میخواهید مسلما دختر۱۸ساله نمیاد

میگه مطلقه هم که هستی گفتم شما دقیقا بهم بگید چه مشکلی هست 

میگه خب بچه ها اینجا همه مجردند  

یه نگاه میکنه میگه علاوه بر زبان انگلیسی باید زبان دومی هم بلد باشید گفتم کمی عربی میدونم گفت منظورم المانی یا فرانسه بود گفتم شرمنده اینا رو حتی اشنایی هم ندارم 

یه نگاه بهم میندازه میگه اخه قدتونم به بچه ها نمیخوره وبقیه پرسنل رونشون میده 

دقیقا همه یک قد یه اندازه لب ها تزریقی گونه گذاشته دماغ عملی تقریبا تویه مایه بودند جالب اینکه فرمشون مانتو شلوار نبود مثل خدمتکارهای فیلم های دوست وهمسایه بودند یه دامن سرمه ای کوتاه یه بلوز سفید یه روسری که جوری بسته شده بود که گوشها وبیشتر موهای هایلایت کردشون پیدا بود 

وچیزی که برام عجیب بود اون چکمه های ساق بلندمشکی انگاراومدند جنگ 

گفتم بله خداروشکر( تودلم گفتم خداروشکر که من به بچه ها نمیخورم )فقط پرسیدم حقوق چی میگه همون اداره کاره دیگه 

خب الانم منم اداره کار حقوق میگیرم ادرسش جوری بود که فکر میکنم با اتوبوس هم باید روزی ۵تومان کرایه بدم 

دیگه شور رو از مزه بردند 

عرض اندام زنها توی یه محیط بسته حدی داره مگه چه غلطی میخواند بکنند که اینجوری حتما باید تیپ بزنند به علاوه چرا باید همه یه قدواندازه باشند گفتم اینو همون جا پشت تلفن هم میگفتید من مزاحم وقت عالی نمیشدم واینکه هیچ جای دنیا توی رزومه قدو هیکل ووزن  ومیزان زیبایی صورت رو نمینویسند تا بوده سابقه کاروکیفیت کار مهم بوده 

وقتی برگشتم سردرد بدی گرفتم من که فکر میکردم حالم بهتر شده دوباره بدن دردو سوزش گلوم برگشت 

دوباره خودمو بستم به دمنوش وگیاه دارویی 

امیدوارم فردا بهتر باشم .




نظرات 2 + ارسال نظر
ویرگول چهارشنبه 23 بهمن 1398 ساعت 00:49 http://Haroz.mihanblog.com

یا خود خدا
به خدا اینجا هم کسی اینطوری سرکار نمی ره، حالا بعضا شرکتهای بزرگ مثل Ferrero می خوان که با تیپ اداری (مطمئن نیستم کفش پاشنه دار که اجبار یا نه) بری سرکار و گرنه مثل فیلم های..... لباس پوشیدن رو والا اینجا هم اجازه نمی دن.

راستی بابت پیشنهاد و اعتمادت یک دنیا ممنونم. اصلا این که اعتماد کردی و گفتی برام یه دنیا ارزش داره. حتما بهت خبر می دم اما اول باید ببینم وضعیت کاریم چی می شه

می بوسمت عزیزممم

منم شوکه شدم ولی احتمالا بخاطر تیپ کارمنداش درش بسته بود چون دراینجور جاها کامل باید بازباشه یاطوری باشه که ازبیرون به راحتی هرکسی بتونه بازش کنه برام عجیب بود جالب اینکه میگفت ما فقط با خارجی ها درارتباطیم اصلا کاری به ایرانی ها نداریم گفتم اونجایی هم که من کار میکردم کم خارجی نبود گفت مافقط باخارجی ها کارمیکنیم وبس جاشم خیلی دنج بود حتی تابلو هم نداشت وبرخلاف معمول ایفون تصویری داشت .خواهش میکنم

حوا دوشنبه 21 بهمن 1398 ساعت 13:28

هرچی اومدم یه چیزی بگم دیدم هیچی نگم بهتره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد