تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

نه راه پس دارم نه راه پیش

چرا باید عادت کنم  ولی نمیکنم 

همش به خودم میگم مامان الان سالهاست اینطوریه نباید ناراحت بشی ولی بازم ناراحت میشم .

همین الان سر سفره غذا بعد از تمام چیزهایی که گفت وبهش گفتم چشم وانجام دادم نشستم قشنگ غذامو بخورم به تمام معنا زهرم کرد 

چرا ؟

ازبس نظرات مختلف درمورد ابن تصمیم مادرجون داد بعدم منو مقصر دونست وگفت اصلا حق نداری بری اونجا رو بخری خواستی برو تو کوچه اشون یکی بخر ولی خونه نادرجونو نه 

منم فقط گفتم سپردم دست خدا هرچی صلاح میدونه پیش بیاره 

اینو گفتم انگار اتیشش زدند 

با عصبانیت میگفت یعنی چی بریز این خرافاتو دور من اعتقاد ندارم حق نداری بخریش همین که من گفتم ...


نظرات 1 + ارسال نظر
حوا یکشنبه 4 اسفند 1398 ساعت 08:14

اولین غول از هفت خوان رستم که باید رد کنی ازش مامانته

البته ممکنه خریدن خونه مامان جونت بعدا دچار مشکلت کنه
اگر میتونی همه اش رو بخر و مامان جونت رو هم پیش خودت نگه دار
از این جنبه میگم که دور از جون دور از جون چند صباح دیگه دچار مشکل ارث و میراث ورثه ها نشی
چون توی اقوام خودمون این مورد رو داشتیم بهت میگم
هنوز که هنوزه بچه ها میگن اگر اون موقع این کار و نمیکردیم اینجوری نمی شد... گاهی منم بهشون میگم شما الان چون خونه ها گرون شده این حرف رو میزنید... اون موقع ارزون بود

موافقم .متوجه هستم چی میگی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد