دوروز پیش به پسری میگم عیده هرچی میخوای دعا کن خدا بهت عیدی میده
میگه خدایا به بابامعقل بده دوباره با مامانم ازدباج کنه به مامانمم یه عالمه پول بده هرچی دلم میخواد برام بخره
بعد بهم میگه توهم به خدا بگو که زودتر بشنوه
الهی بگردم تصورش از خدا چیه شاید که نه حتما خدارو اشتباه بهش نشون دادم
میگه مامان من فقط یه ارزو دارم که تو دوباره با بابا ازدباج کنی
الهی مادر بمیره برات
نتم ضعیفه چون توی زیر زمینم هر چند وقت یبار اینطور میشه مدیرمون صداش دراومده اشک منم دراومد
خب به من چه من چیکار کنم
هی میگه یه فکری برای خودت بکن
یکشنبه دوباره دادگاه کوفتی دارم
چقدر درهم برهم نوشتم
دیگه چیزی نمونده به آخرای کار رسیدی
انشالله . کاش یه روز بیام بنویسم تمام شد
امان از دل مادر......... خدا نگهدار شما و پسر نازتون بشه. انشالا این روزای سخت هم زود تموم بشن
ممنون عزیزم