یه روز فکرنمیکردم پوشک پدربزرگم روعوض کنم با مامان شیفت بودیم مامان رفت دنبال یه کارضروری پدربزرگم تب کرد هرچی پاشویه اش کردم فایده نداشت بماند که چی شد ولی مجبورشدم پوشکش روعوض کنم
فکرمیکردم بدم بیاد یا ناراحت بشم از کاری که باید بکنم ولی بیشتر ناراحت شدم که چرا کوه عظمت بچگیهام شده یه تیکه استخوان که ناتوانم ازجابجا کردنش خودم خجالت کشیدم که چرا به این روز افتاده ونوه ی دختریش باید اینکاروانجام بده تاوقتی حالش بهتربود ومیتونست حرف بزنه هرچی مامان گفت یه نفرروبرای این کاربگیریم مامان بزرگم قبول نکرد که نکرد گفت بچه هامید وظیفه ی شماهاست
بابام گفته بود به هرحال شاید خود بابابزرگ ناراحت بشه به هرحال هرکسی ترجیح میده یه نفر پوشکش روعوض کنه تا چندنفر اونم دخترهاش
ولی مادربزرگم اصلا زیربار نرفت
من فقط به خدامیگفتم آخر عاقبتمون رو بخیرکن
نمیدونم منظورم روتونستم برسونم یانه
مامان وقتی میره سرمیزنه عصبی ترمیشه بهش حق میدم ولی این بچه امه که این وسط داره اذیت میشه
جدای ازاینکه بابا بزرگم رو دوست دارم ولی میدونم اگه خدای نکرده فوت کنه اوضاع خیلی بدترمیشه یادمه 10 ساله پیش وقتی داییم فوت کرد تا چندین ماه ماحق نداشتیم حتی تلویزیون روشن کنیم مامان میگفت شما درک نمیکنین من عذادارم وبرادرم روازدست دادم
داغ خیلی سخته خیلی ولی نگرانیم برای پسرم بیشترشده ازبابت اتفاقات بعدش
ازبس زجرمیکشه به مامانم میگم درسته پدره عزیزه ولی الان فقط یه مرده است که صدای نفسها وناله هاشو میشنوید نه چشمهاشو با ز میکنه نه حرکتی میکنه اگه دوستش دارید دعا کنین زودتر یا اینطرفی بشه یا اونطرفی
ادم تا پریروز اس ام اس میداد به مامان اس داده "بیچارتون میکنم به بابا هم اس داده" درستون میکنم "دیروز تاحالا هم خبری نیست
بابا میگه با یکی ازمحله ای ها حرف زده صبرکنین ببینید چی میشه بچه روهم نشونش ندادیم ببینیم نتیجه ای داره یانه
تازه بابا میگه بذار دادگاه ترک انفاق روبری بعدش برو مهریه روبذار اجرا
یه جاهایی گیرمیکنم نه راه پس دارم نه راه پیش
دلم میخواد دوباره برم پیش داداشم بمونم اما مامان اینا نمیذارند
امشب هم با مامان پیش بابا بزرگ هستیم وپسری پیش بابام
التماس دعا دارم همه جانبه
پی نوشت.: امسال تولد پسری میفته 4 محرم امیدوارم یه روزی منو ببخشه بخاطر بدنیا آوردنش وبخاطر پدری که خیلی ازخوشی هاشو بخاطر هوسش ازش گرفته
امروز دعای چهل کلید روخوندم نمیدونم چقدر اثر داره نمیدونم اصلا همچین دعایی صحت داره یانه ولی امید چیز خوبیه بهم آرامش میده
این چندوقته کارم شده ذکر گفتن ودعا خوندن وقرآن خوندن
آدم بهم پیام داده "تف به روت "
هنوز تولیست سیاه گوشیمه
جمعه هم پیام داده بود بچه رو ببرحمام میام میبرمش انگار من نوکراینم دست به سینه اشم
خوبه که گذاشتمش تولیست سیاه گوشیم تادیرترمتوجه بشم
دیشب پیام داده فردامیرم ازدستت شکایت میکنم
من ازخدامه
بره خودش شکایت کنه تا حالیش کنم یه من ماست چقدر کره داره
بذاربره بگه بچه رو بهم نشون نمیده منم میگم حرف ندارم خرجی بده تا بچه رونشون بدم یابگم بچه رونمیاد ببره یه چندوقت پسری روبدم دستش تابفهمه بچه داری یعنی چه
دیروز تولدش بود
معلوم بود که داره میترکه ازتنهاییش شونصدتا عکس پروفایل درمورد شهریوریها و روز تولد واینها گذاشته بود
خداروشکر که همچین روزی تنهاست دلم میخواد بفهمه پارسال بااون کادو آوردنش چه بلایی سرم اومد این تنهایی براش کمه خیلی کم باید برای جبران بفهمه دوست همسرش مجوز باید بده برای کادو خریدن وتبریک گفتن یعنی چه
جالبتراینکه تو پروفایلش نوشته اگه یه شهریوری کنارته بدون باحالترین آدم روی زمین کنارته ودنیا برای شهریوریها میگرده این شکلک فقط مخصوص آدمه ها نه بقیه شهریوریها وگرنه پسرخودم عزیزترین فردزندگیم هم شهریوریه ی
پدربزرگم حالش خیلی بده دکترها جوابش کردند بچه های قدیمی درجریانند که سرطان داره مامان هرروز اعصابش بیشترخورد میشه
دیروز اومدم محلات پیش داداشم احتمالا فردا یا پس فردا برمیگردم حال خودمم خوب نیست همش یاد اونموقع ها که بخاطر بارداریم خونه پدربزرگم استراحت مطلق بودم میفتم
ادم دیروز پیام داد مثل اینکه من نوکرشم پیام دادکه بچه که بیدارشد صبحانه اشو بده آماده اش کن تماس بگیر بیام ببرمش انگارنه انگار چه حرفهای بدی قبلش بهم گفته بود
منم اسمشو گذاشتم تولیست سیاه واصلا جوابشو ندادم اخربار پیام داد حوا توبازشروع کردی
انگار من یه دختر نازک نارنجی ام که بهم گفته بالا چشمت ابرو
هست
ومن بیخودی دارم لج میکنم بذار بفهمه بی محلی یعنی چه
این هم مطلبی که تیام عزیز خواسته درمورد ذکر یا قابض
قاهری بر او نتواند ضرر و زیان برساند
۲-برای قهر و تهدید ظالم شرور غیر قابل هدایت,در نصف شب,شب سه شنبه در محلی خلوت نشسته فرد ظالم را در نظر مجسم کن و ۹۰۳ بار (یا قابض) را بخوان.باذن الله تعالی بزودی آن ظالم مکافات اعمال خود مشاهده کند.دلم هوای بچگیم روکرده
امروز باآدم بحثم شد
وقتی اینقدر روش تو روم بازه که راحت میگه برومهرت روببخش
اینقدر خواهرش پرو شده که میگه چیزی بنام حمیدنیست که بگیری
اینقدر پرو شده که حدی برای گفتنش نیست
چرا دل دل میکنم
چرا نمیرم مهر وبذارم اجرا
چرا پدرشو درنمیارم
چرا دلم که میشکنه خدا هیچ چیزی به عنوان نشونه برام نمیفرسته واقعا الان به اون معجزه ودل گرمیش احتیاج دارم
دیروزبه دلایلی رفته بودم بیمارستان
بگید چه کسی رودیدم؟
باورم نمیشد!
وقتی دیدمش خشکم زد
آقای مهندس مکانیک مملکت
بااون سابقه ی درخشان درایران خودرو
شده خدمه ی بیمارستان دولتی
بااون دستکشهای یکبارمصرف داشت سطل زباله جابجا میکرد
بادیدن من ماسکش رواورد بالا روی دهنش
هنوز عینک 11سال پیشش باهمون فرم به چشمش بود همونیکه بخاطرش پرونده درست کرد
یادمه برای ندادن مهریه رفته بود کارت بهزیستی درست کرده بود(پسرعموی باباش رئیس فلان ارگان دولتی بود یه روزی)
گفته بود کم بینا هستم ونمیتونم کارکنم وخرجم روپدرمادرم میدند و...
چندنفری هم اومدند دست روی قرآن زدند
سکه ها روبراش زدند هر سه ماه یه سکه
تازه 9 ماه نداد تا برگه ی جلبش روگرفتم داداشش اومد یه سکه آورد توی کلانتری پرت کردتوصورتم
همونجا نفرینش کردم انشالله جوری بشه که لیاقت داشتم کارت بهزیستی روپیداکنی
بعدازطلاقم شنیدم یه چشماش کامل نابینا شد اون یکی هم مشکل پیداکرد ولی نمیدونستم اینقدری شده که ازمهندسی به خدمه ی بیمارستان ارتقا مقام پیداکنند
یعنی میشه روزی دربه دریه آدم روببینم
امروز هم خیلی دلم میخواد بخاطر مرگش هرچقدرمیتونم ذکر یا قابض بخونم
بچه ها اگه کسی هست که رمزرونداره حتما آدرس بگذاره من برای همه رمز فرستادم نمیدونم رسیده یانه
مطهره جان آدرس برام بذاربیزحمت.
نیلین عزیز یه کلمه به عنوان رمز برام بفرست تاتوی یه پست مختص خودت رمز روبرات بفرستم
زن کویر عزیز نتونستم برات کامنت بگذارم
چندروز دیگه حتما ورودی وبلاگم رمزی میشه نگید نگفتید ها