ازدست خودش ومامانش بابت یه دونگ خونه شکایت کردم .
امروز نوبت مشاوره کلانتری داشتیم
رفتیم کلانتری
یه دروغهایی گفت قلبم درد میکنه بغض دارم گریه ام نمیاد
مدام میگفت ازش دزدی کردم
میگفت رفتم شکایت ازپدرت و شاهدهم دارم که بهم تهمت زده واینا
بعدم میگفت نه فحشش دادم نه دست بهش زدم نه توهین بش کردم
حق نداشته برگرده خونه حق نداشته بیاد تواتاق من
دلم پره
کی تموم میشه
قرارشد بفرستند تحقیقات محلی که چون مامور نداشتند گفتند برو دادگاه اگه لازم بود دوباره قاضی میفرسته تحقیقات
من مطمینم همسایه هامون ازش میترسند
دعاکنین ترس خدایی بیفته تو دلشون وشهادت بدند
خسته ام ازبی عدالتی دنیامون
کاش امام زمان میومد سفره هرچی ظلمه برمیچید
هی پیشونی منو کجا میشونی
بخاطر بچه ام یه دستی بهخونه کشیدکم وقتی اومد دید عصبی شد چیزم گفت بعدم جاروبرقی رو برد تو اتاق درو قفل کرد وهمچنان اشغال میریزه مثلا تخمه میخوره پوستاشو میریزه توپذیرایی اینقدر نفهمه حاضره بچه اسیب ببینه ولی اون به خواسته اش برسه
به مشاوره گفتم که چیکارمیکنه گفت این خطرناکه برگرد خونه مامانت
گفتم خیلی اذیتم کرده حالا که اینجوری میکنه منم میخوام اذیتش کنم
گفت خودتو بچه ات اسیب میبینید
گفتم میدونم بچه ام همین الان خیلی اذیت شده
بغض کردم گریه کردم
گفتم اینبار بخاطر بچه ام میمونم حقمو میگیرم
گفت پس خیلی مواظب خودت باش
چقدر این هفته کهگذشت سخت بود
بازم جزییات رونمیخوام بگم فقط لحظه ای اسایش ندارم
خیلی اذیتم میکنه خیلی رواعصابمه
منم رفتم پزشک قانونی واز دستشم شکایت کردم
راستی نگفتم اولین بار که ازخونه رفتم بیرون وقتی برگشتمدیدمقفل درخونه رو عوض کرده
گفتم چرا گفت خونه امه دلم نمیخواد کلیدش دست تو باشه دلم نمیخواد توبیای توش گفتم یه دونگش ماله منه گفت اون امضاها جعلیه گفتم برو شکایت منم ثابت میکنم جعلیه یانه
بعدم زنگ زدم۱۱۰فقط اومد گزارش کرد ورفت گفتم کلید خونه رومیخوام پلیسه گفت باید بری از دستش شکایت
پلیس بلاد کفر به گربه هاشونم کمک میکنند اونوقت پلیس مملکت ما فقط یه گزارش مینویسه ومیره
ادم هم که میگفت دربازه خودش نمیره تو بعدهم میگفت زنمفحاشی میکنه و...
ازاون به بعدهرجا میره اگه من بیرون باشم درخونه روباز میکنه بماند که یکی دوبار بحث کردمفایده نداشت منم نفرینش کردمهمپخودشو هم خانوادشو
اخه برای یه شکایت کلی دوندگی کنی بعد اول کار میفرستنت مشاوره کلانتری اونم بعدکلی کاغذ بازی میگه برو ۲۱ام بیا
بعد هم گفت عصربیا مامور بهت بدم ببری برای ابلاغ
اونجا هم ادم کلی تیکه بهم انداخت کهدراه به راهدبرو شکایت واز هیچی کم نذاری واینها
بعدم رفت گوشی تلفن رو قطع کرد
برای چهارشنبه هم ادم نوبت مشاوره طلاق داشت کهذازاونجا زنگ زدند گفتند خانم حوا توافق میکنی گفتم نه گفتند پس ما شوهرتو میفرستیم بره برگه طلاق غیر توافقی بگیره گفتم باشه بعدم نوبت جلسه اخر رو زد برای پنجشنبه
ادم هم زنگ زد توکه نمیخواستی توافق کنی چرا گفتی بیاییم مشاوره گفتم من روحرفم بودم تو نبودی گفت چی میخوای گفتم همونکه توافق کردیم به اضافه حقم از خونه اونم دوباره تیکه بهم پروند وگوشی روقطع کرد
فرداش رفتیممشاوره اخر که فهمیدم اقا کلی گلایهکرده که زنم شلخته است و کارهای خونهدرونمیکنه منم گفتم این اقا بحث میکنه چرا کاراهی خونه رومیکنی وجاروبرقی روبرداشته قایم کرده و...
مشاوره هم بهش گفت این کارها رو میکنی بعدمیگی زنم شلخته است
میرم حمام بهم میگه حق نداری بری قبض اب زیاد میاد میگم کمه اون چهارماهی که نبودم ویارانه روخوردی
اول بچه روحمام کردم وصداش زدم اومد بچه روگرفت بعدخودم حمام کردم اومدم بیرون دیدم بچه لخت توخونه داره میگرده جیغم دراومد میگم چرا لباسهاشونپوشوندی میگه به من چه
دلم میخواست خفه اش کنم
الان چند روزه پسری دوباره تب میکنه تاصبح بالاسرش باید بیدارباشم خدا لعنت کنه ادمو
مشاوره یه برگه نوشت که ادم بخاطر بی نظمی وشلختگی وزیاده خواهی وفحاشی منو نمیخواد منم گفتم حقمومیخوام تا طلاق بگیرم بعدمیواشکی بهمگفت شوهرت خیلی پروهست وکیل بگیر وحقتو بگیر
راستی رفتم ثبت اسنادماشینشو توقیف کردم البته بهم گفتنداگه بفهمه چون مستثنیات دینه میره از توقیف درش میاره لعنت به این قانون هاشون زن اواره باشه با بچه اش که مرد حق داره یه خونه ویه ماشین داشته باشه میخوام نداشته باشه هرکسی این قانون رووضع کرده الهی سرناموسش اوارگی بیاد
یه شماره حساب هم ازم گرفتندکه تا یکماه دیگه پولی که ازحساب ادم بستم رو بریزند حسابم
امروز هم ادم رفته دفترقضایی تا اون نامه مشاوره برای طلاق روثبت کنه دعا کنین کارهاش به نفع من بشه
خسته ام خیلی
یه حیوون خونگی یه محبتی داره ولی این وحشیه یه حیوون وحشی یه ملکه عذاب
میگه شما که الان توخونه منید دیگه نفقه ندارید نمیدونم چرا برگه تایید نفقه نمیاد
دیروز هم با مامانم وبابا رفتم سرمزارپدربزرگم بعدم رفتم تخته فولاد بخصوص دلم میخواست برای اولین باربرم سرمزار صمصام که رفتم ودوستام روهم دعا کردم تخته فولاد ارامش داره انگار نه انگار که قبرستانه اصلا وهم وترس نداره
هی پیشونی منو کجا میشونی
بخاطر بچه ام یه دستی بهخونه کشیدکم وقتی اومد دید عصبی شد چیزم گفت بعدم جاروبرقی رو برد تو اتاق درو قفل کرد وهمچنان اشغال میریزه مثلا تخمه میخوره پوستاشو میریزه توپذیرایی اینقدر نفهمه حاضره بچه اسیب ببینه ولی اون به خواسته اش برسه
به مشاوره گفتم که چیکارمیکنه گفت این خطرناکه برگرد خونه مامانت
گفتم خیلی اذیتم کرده حالا که اینجوری میکنه منم میخوام اذیتش کنم
گفت خودتو بچه ات اسیب میبینید
گفتم میدونم بچه ام همین الان خیلی اذیت شده
بغض کردم گریه کردم
گفتم اینبار بخاطر بچه ام میمونم حقمو میگیرم
گفت پس خیلی مواظب خودت باش
چقدر این هفته کهگذشت سخت بود
بازم جزییات رونمیخوام بگم فقط لحظه ای اسایش ندارم
خیلی اذیتم میکنه خیلی رواعصابمه
منم رفتم پزشک قانونی واز دستشم شکایت کردم
راستی نگفتم اولین بار که ازخونه رفتم بیرون وقتی برگشتمدیدمقفل درخونه رو عوض کرده
گفتم چرا گفت خونه امه دلم نمیخواد کلیدش دست تو باشه دلم نمیخواد توبیای توش گفتم یه دونگش ماله منه گفت اون امضاها جعلیه گفتم برو شکایت منم ثابت میکنم جعلیه یانه
بعدم زنگ زدم۱۱۰فقط اومد گزارش کرد ورفت گفتم کلید خونه رومیخوام پلیسه گفت باید بری از دستش شکایت
پلیس بلاد کفر به گربه هاشونم کمک میکنند اونوقت پلیس مملکت ما فقط یه گزارش مینویسه ومیره
ادم هم که میگفت دربازه خودش نمیره تو بعدهم میگفت زنمفحاشی میکنه و...
ازاون به بعدهرجا میره اگه من بیرون باشم درخونه روباز میکنه بماند که یکی دوبار بحث کردمفایده نداشت منم نفرینش کردمهمپخودشو هم خانوادشو
اخه برای یه شکایت کلی دوندگی کنی بعد اول کار میفرستنت مشاوره کلانتری اونم بعدکلی کاغذ بازی میگه برو ۲۱ام بیا
بعد هم گفت عصربیا مامور بهت بدم ببری برای ابلاغ
اونجا هم ادم کلی تیکه بهم انداخت کهدراه به راهدبرو شکایت واز هیچی کم نذاری واینها
بعدم رفت گوشی تلفن رو قطع کرد
برای چهارشنبه هم ادم نوبت مشاوره طلاق داشت کهذازاونجا زنگ زدند گفتند خانم حوا توافق میکنی گفتم نه گفتند پس ما شوهرتو میفرستیم بره برگه طلاق غیر توافقی بگیره گفتم باشه بعدم نوبت جلسه اخر رو زد برای پنجشنبه
ادم هم زنگ زد توکه نمیخواستی توافق کنی چرا گفتی بیاییم مشاوره گفتم من روحرفم بودم تو نبودی گفت چی میخوای گفتم همونکه توافق کردیم به اضافه حقم از خونه اونم دوباره تیکه بهم پروند وگوشی روقطع کرد
فرداش رفتیممشاوره اخر که فهمیدم اقا کلی گلایهکرده که زنم شلخته است و کارهای خونهدرونمیکنه منم گفتم این اقا بحث میکنه چرا کاراهی خونه رومیکنی وجاروبرقی روبرداشته قایم کرده و...
مشاوره هم بهش گفت این کارها رو میکنی بعدمیگی زنم شلخته است
میرم حمام بهم میگه حق نداری بری قبض اب زیاد میاد میگم کمه اون چهارماهی که نبودم ویارانه روخوردی
اول بچه روحمام کردم وصداش زدم اومد بچه روگرفت بعدخودم حمام کردم اومدم بیرون دیدم بچه لخت توخونه داره میگرده جیغم دراومد میگم چرا لباسهاشونپوشوندی میگه به من چه
دلم میخواست خفه اش کنم
الان چند روزه پسری دوباره تب میکنه تاصبح بالاسرش باید بیدارباشم خدا لعنت کنه ادمو
مشاوره یه برگه نوشت که ادم بخاطر بی نظمی وشلختگی وزیاده خواهی وفحاشی منو نمیخواد منم گفتم حقمومیخوام تا طلاق بگیرم بعدمیواشکی بهمگفت شوهرت خیلی پروهست وکیل بگیر وحقتو بگیر
راستی رفتم ثبت اسنادماشینشو توقیف کردم البته بهم گفتنداگه بفهمه چون مستثنیات دینه میره از توقیف درش میاره لعنت به این قانون هاشون زن اواره باشه با بچه اش که مرد حق داره یه خونه ویه ماشین داشته باشه میخوام نداشته باشه هرکسی این قانون رووضع کرده الهی سرناموسش اوارگی بیاد
یه شماره حساب هم ازم گرفتندکه تا یکماه دیگه پولی که ازحساب ادم بستم رو بریزند حسابم
امروز هم ادم رفته دفترقضایی تا اون نامه مشاوره برای طلاق روثبت کنه دعا کنین کارهاش به نفع من بشه
خسته ام خیلی
یه حیوون خونگی یه محبتی داره ولی این وحشیه یه حیوون وحشی یه ملکه عذاب
میگه شما که الان توخونه منید دیگه نفقه ندارید نمیدونم چرا برگه تایید نفقه نمیاد
آدم دیگه آدم نیست یه حیوونه
اصلا ازحیوون هم بدتر وپستتره
آدم از یزید إمام حسین کش هم پستتره
یزید عاشق زن شوهردارشد وگفت اشکالی داره واون اشکال شوهرداربودنشه ونقشه کشید که ازشوهرش جدابشه بعد بره به عشقش برسه ولی آدمهای این دوره پستترازیزید شدند همشون متاهلند ودنبال یه متاهل دیگه راه میفتند
هروقت یه ناراحتی پیش میاد میگم مگه بدترازاین هم میشه
اره هربار بدتراز باره قبله
خوشحالیم برای جداشدنه زودتر زود از بین میره
رفتیم مشاوره بماند که ادم چجوری دست پیش گرفت پس نیفته وچقدر جوری حرف زد که انگار من خطای زشتی کردم که اون نمیتونه به هیچ عنوان ببخشه ومشاور میگفت به من که بیاهمه چی روبه خاطر بچه ات فراموش کن تا اشتیتون بدم تموم بشه
اینهمه روضه خوندم که راحت ازکنار خیانت رد بشند انگار این جمله اش یه دیکته بود برای رفع تکلیف شرعی وگرنه خودشم گفت این ادم بازم خیانت میکنه
وادم که صداشو برده بود بالا من بازنی که اعتماد واحترام نداره زندگی نمیکنم انگار من عاشق وشیفته اشم
مشاوره گفت برید یکشنبه بیایید توافق کنید سرمهریه تا زودتر جدابشید
رفتیم پارک بابچه که هم اون بازی کنه هم مامثلا حرف بزنیم
اونجا هم بهم توهین کرد ولی بازم سریه چیزی توافق کردیم وقتی برگشتیم چندساعت بعدش زنگ زد دارم بقیه رختخوابها رومیارم حرفه نوشتن توافق نامه شد زد زیر همه چی گفت حتی اون یه دونگ که بهت دادیم روهم نمیدیم وبرو شکایت برگه ارزشی نداره تازه مادرمیگه من امضاش نکردم گفتم ازبس مادر نامسلمانه بعد که اومد بهش گفتم اشکالی نداره منم میام سرخونه زندگیم وهمونجا میشینم مهریه ام روازت میگیرم اونم گفت کجا میای بیخود میای اگه اومدی من طلاقت میدم گفتم ببین میام یانه
ازدادگاه پیام اومد برای نفقه
رفتم نظر کارشناسی رو داده بودند همون قبلیه روتایید کرده بودند تازه فهمیدم اقا خواسته برای دوتاییمون ۳۰۰بده
خوشحال شدم که نقشه هاش بهم ریخت
عصرهمون روز بابابا رفتم خونه
ایناروهمه روخلاصه میگم چون واقعا یاداوریش اذیتم میکنه
بماند که چقدر حرف بارم کرد که به اجازه کی اومدی بعد تهدیدم کرد که به زور باهات رابطه برقرارمیکنم اینقدرشب اول استرس گرفتم که تبخال زد به چه بزرگی
هرروز دوبارکارتون میاورد که زود باش وسایلتوجمع کن گفتم بذارجمع کنم که خونه خالی بشه بفهمه وسیله خاصی نداره وقتی من برم دراتاقشم قفل کرده بود حتی شبها که میخوابید تواتاق هی میومد چک میکرد چی برداشتم چی برنداشتم وهی تهدیدمیکرد مبادا دست به وسایل من بزنی
ازغذا که خبری نبود حتی پتو نداد که شب روبچه اش بندازم بابا برامون غذا میاره
پول هم که نمیده
مدام هم رواعصابم میره دیروز بحثمون شد اخرش کتکم زد حالمواقعا بدشد حال روحی افتضاحی داشتم ودارم
الانم تواتوبوسم که برم برای مشاوره اون بچه روبرده یعنی پارک
فقط تا من رسیدم یوهو دوید طرف تلفن حافظه تلفن روپاک کرد بعدهم درهمه کمدها واتاقشو قفل کرد
وقتی هم میره تواتاق مودم و اینترنتش روشنه تا چندساعت
حواسش نیست منم رمزشو دارم
بهش میگم پول بده میخوام برم مشاوره میگه به من چه میگم وقتی برمیگردم شبه میگه بااتوبوس بیا
گفتم الهی ماشینت به سرت سیاه بشه میگم الهی بمیری
میگه الانم مرده ام
میگم هروقت مردی تا یک هفته خوشحالی میکنم میگم اونموقع که مردی میپرسند ادم خوبی بود همونجا ابروت رو میبرم
خونه اینقدر کثیف وبه هم ریخته است هرچی میخوره همونجا میریزه
بهش میگم جمع کن بخاطر بچه خودت که تواشغالدونی بزرگ نشه میگه نمیخوام میخوام کثیف باشه
هرچی میشه میره تواتاقش وقتی برمیگرده مثل یه سگ هارمیشه
دیروز آدم وقتی بچه رو برگردوند کمی وسیله های منم آورد مامانم میگه این واقعا حالش خوب نیست تودلم میگم این از روز اول منو نمیخواست اگه میخواست اینقدر راحت دلش نمیخواست وسایل منو بیاره یا میخواد ازشرم راحت بشه یا میخواد یکی دیگه روبیاره توخونه بگه مجرده غیرازاین نیست
بااینکه باید خوشحال باشم که هربار یه تیکه ازوسایلم رومیاره ولی نیستم حس بدی دارم اینکه من باید طلبکار باشم نه اون بهم خیلی برخورده خیلی
امروز رفتم دفتر دستگاه الکترونیک قضایی برای اعتراض به رای اجرت المثل ماشالله اینبار هم خرجم 50 تومن شد
با رئیسش مشورت کردم
گفت بیا یه نامه مشاوره بهت بدم بری مشاوره اونجوری اقدام کن برای طلاق
منم نامه روگرفتم برای فردا ساعت 11:30نوبت مشاوره گرفتم به شوهرمم گفتم قبول کرد گفت باشه میام حتی گفت میام دنبالت باهم بریم
بعدمامانم میگه این مریضه مگه میشه یکی به همین راحتی قبول کنه که بازنش بره مشاوره طلاق
بعدم رفته به بابام زنگ زده بابامم گفته حوا نره اقدام کنه که جدی میشه
گفتم خوب جدی بشه منم همینو میخوام
میگه نه مامیخوایم تویکسال خونه ماهمینطوری باشی تا این آدم آدم بشه بری سرزندگیت
میگم این آدم آدم نمیشه مامانم میگه چرا عجله داری خوب یکسال دیگه هم توصبرکن
چرا بابا مامان من نمیفهمند
اگه این آدم بشه من ازخدامه که برگردم سرزندگیم
ولی این آدم بشو نیست تواین چندماهه که من نبودم تغییرات بچه روهم دیده پس چرامتحول نشده
میگه توصبرکن این یکسال که نباشی درست میشه
این روزها زیادی کم حرف شدم ازمنه پرحرف این خیلی بعید بود دلم میخواد هرچی این چندروز بهم گذشته روبنویسیم
خلاصه اش رومینویسیم نمیدونم چرا دستم نمیره ریزش روبنویسیم دستم هم سنگین شده
دیروز دوباره سر بردن بچه بحثمون شد
خودش چندروز پیش گفت بیا وسایلت روببر فعلا سرماخوردیم نمیتونیم اما ازاونروز تاحالا اعصابم بهم ریخته دیگه حوصله شیطونیهای پسری روندارم همش دلم میخواد بخوابم وتو خودم باشم مامان بدی شدم عذاب وجدان هم بهش اضافه شده
امروز رفتم واحد معاضدت که راهنمایی بخوام برای اعتراض روبحث اجرت المثل که وکیله بهم گفت اجرت المثل اغلب توطلاق توافقی اتفاق میفته واون موقع که مرد خودش تقاضای طلاق بده
حالا فردا برم ببینم چی میشه
بامامانمم بحثم شد دوباره نفرینم کرد دوباره ازنقطه ضعفم استفاده کرد اینکه همیشه برای خاتمه دادن به دعوا حرفش روگوش میدم واخرشم ضرر میکنم بعدهم مامانم میگه توحرفمو گوش ندادی دیوونه ام میکنه
خیلی احساس بی پناهی میکنم
امروز سرقبر بابا رکن الدین رفتم بعدم رفتم گلستان شهدا به برادرآدم گله کردم واومدم خونه وکلی بحث که بیاببین بچه ات چقدر خونه رو ریخته پاشیده
وکیله بهم گفته بود شش ماه دیگه هم دفترثبت اسناد کارداره بعدش دوسالی باید تودادگاه تقاضای مهریه بکنی تازه بعدش بری تقاضای طلاق بکنی وچرا باهاش توافق نکردی که عمروجوونیت تودادگاه هدرنره مامانم تاشنید گفت ماکه عجله نداریم اصلا نرودادگاه بشین دوسال توخونه تا خودش خسته بشه بیاد طلاقت بده
سرهمین چیز بحثمون شد
الانم کلی دلم گرفته مثل تمام این چندماه البته امروز کلی روخودم کارکردم تابتونم باپسری بازی کنم موفق هم بودم
دلم یه استراحت میخواد
کاش مامانم لااقل دست ازسرم برمیداشت چرافکرمیکنند بیشترازمن اززندگیم سردرمیارند
اخرنوشت :اینقدرتو عالم غصه هام بودم که تادیشب نمیدونستم امروزتعطیل رسمیه عیدهمگی مبارک والتماس دعا