تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

روز اول

امروز روز اول کارمه دعام کنین میام کامنتا رو جواب میدم س فرصت

پیشنهاد جدید

یه کار جدید بهم پیشنهاد شده از طرف صاحب کارم یه کاریه که تو خونه با کامپیوتر واینترنت انجام میشه ومن خوشحال شدم 

اما مامانم همیشه باید یه دلیلی برای دعوا راه انداختن داشته باشه خیلی خودم رو کنترل میکنم خیلی که احترامشو نگه دارم 

ولی تو همه چیز دخالت میکنه واصرار شدید هم داره هرچی میگی چشم بازم ول کن نیست 

دعام کنین جور بشه خیلی محتاج پولم

لجبازیهای ادم

رفتم زرین شهر

فقط نامه رو تایپ کرده بودند 

دوباره باید میرفتم دنبال رییس اتحادیه یه جای دیگه تو محل کارشتا امضا ومهرش کنه 

بعدش  دادگستری ویه سری دوندگی  اخرشم نامه رو به خودم ندادند تازه دفتردارقاضیش گفت اینکه نوشتند به نفعت نیست دیگه خسته شدم هرچی میخواد باشه چی بگم دیگه 

ادم تا یه هفته ول نمیکرد تهدید میکرد که یا چک رو بگیر یا ازاین به بعد هرچی دیدی از چشم خودت دیدی میگفت که هیچ کاری برای بچه نمیکنه دیگه 

میگفت میرم دوباره اعتراض میزنم رو رای اعسار گفتم هر کاری دوست داری بکن 

اخرشم رفته اعتراض زده 

برای پیش دبستانی هم رفته چک داده میگه ومیگه رسید بده برای اینکه نفقه ی پسری رو زودتراز موعد گرفتی 

داداشمم هی میگه ولش کن ادم رو اگه ادم حسابی بود وسرش میشد که الان سر زندگیت بودی خودتو بخاطر پول درگیرش نکن ورزق وروزیه بچه اتو خدا میرسونه 

اینقدر ادم احمق شده که حتی حاضر نیست بچه رو ببره درمانگاه کنار خونش من باید اینهمه راه رو با اتوبوس بچه رو بردارم ببرم میگه به من چه میگم تو ماشین داری میگه به من ربطی نداره 

شنبه هم نوبت دکتر داره برای چکاپ سالانه اونم نوبتش شبه واونموقع بابا هم نیست من هیچ وقت با پسری تنها نرفتم شب بیرون 

میدونم که باید بیشترازاینها مستقل باشم ولی الان وضعیت مالیم خوب نیست مجبورم همه راهها رو بااتوبوس برم وبیام 

یکی از خاله هام و مادربزرگم یه چیزهایی فهمیدند از زندگیم ولی دلیل اصلی که ادم دنبال زنهای هرزه میره رو نمیدونند هی میگند بخاطر پسرت زندگی کن هنوز خبر ندارند وسایلمم اوردم خونه مامانم 

پسری رو بردم ازمایش انگل وعکس وکپی واینها نزدیک ۸۰پول دادم 

عقد وعروسی دوتا از همکارهای قبلیم بود که یکیشو نتونستم برم چون پول کادو رو نداشتم بعدیه رو حتی اگهنرم هم باید کادو بدم اول ماه دیگه است 


خبر خوب درمورد خودم  اینکه پیاده روی رفتم وچندبار هم پارک بانوان رفتم جشن روز دختر هم بود عالی بود واینکه رژیم خاص گرفتم یعنی فقط نون وبرنج وشیرینیجات نمیخورم ۵کیلو کم کردم 

دعا کنین بتونم ادامه بدم 

خبر بد هم اینکه چند جا رفتم دنبال کار مصاحبه رفتم سوالایی که میپرسند رو خوب جواب میدم که میگند معلومه سابقه داری ولی یا به سنم گیر میدند یا به ظاهر من بد نمیگردم ولی اونجوری که کارمندهاشون هستند نمیتونم باشم درضمن اونجوری کلی از حقوق رو باید خرج تیپ وارایش بکنی 

اینم از وضعیت کار الان  

ادم رفته پیام داده به داداشم که فلان چیزا رو حوا برده یعنی دلم میخواد بزنم نصفش کنم اونبار که رفتیم زرین شهر رفتم به اگاهی هم سرزدم تازه پرونده روازبین اونهمه پرونده پیدا کردند وگفتند میفرستیم برای دادگاه گفتم من شاهد ندارم که ادم  دزدیده گفت این چیزهایی که گفتی کارخودشه ولی حالا خبرش میکنیم بیاد ازش تحقیق میکنیم امیدوارم اذیت نشم





دوباره باید برم زرین شهر

بعد اینهمه مدت بالاخره اقای الف نامه رو نوشتند دادند اتحادیه اتحادیه هم گفته اماده شده بیا بگیر ببر دادگستری 

دعا کنین تموم بشه  این پرونده زرین شهر خسته شدم بخدا 

آدم دوباره گفت رفتم اجرای احکام گفتم میخوام یه چک بدم به زنم گفته راضیش کن بیارش اینجا تا پرونده رو خاتمه بدیم وتو بیا چک بگیر تا من باحسابم کار کنم برات وام بگیرم 

چقدر این مرد قبیحه مگه مغز خر خوردم تازه میخواد چک یکی دیگه رو بده دوباره من برم دنبال چک وصول کردن ودادگاه و...

دیگه اون حوای احمق مرده 

کسی که اینهمه بهم دروغ گفته بهش اعتباری نیست فعلا بهش گفتم که باید به بابا بگم که بابا دعوام کرد گفت یادت رفته چقدر اذیتت کرده زود جوابشو میدادی یالااقل هیچی نمیگفتی چرا گفتی برم به بابام بگم 

خب راست میگه حرف درستی نزدم 


مادرانه های مامانم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.