تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

دادگاه اعسار مهریه ادم ۲

اخرشب  دیدم انگار یه جاهایی ازلایحه تغییر پیدا کنه بهتره  وکیل جواب تلفنمو نداد منم براش پیام دادم صبح اول وقت خودش زنگ زد وگفت ادبیاتش باید عوض بشه تازه صبح رفتم کافی نت تا لایحه رو دوباره عوض کنم رفتم دادگاه نوبتمون ۱۰:۳۰بود ولی ۱۲نوبتمون شد بگذریم که چه کسایی تو دادگاه بودند وشاهد دعواها وبحثاشون بودم واسترسم بدتر شد

ولی خوبیش این بود اقای همسایه درنبود ادم بهم توضیح داد که من فقط اومدم بگم شغل ادم چیه وگرنه از داراییش خبر ندارم وقسم هم نمیخورم وازم حلالیت طلبید بعد هم همسایه و همون دوست ادم فقط داشتند باادم حرف میزدند ودعواش میکردند که زشته بیایید اشتی کنید برید سر زندگیتون بعدهم دوست ادم رفته بود با بابا دم در دادگاه حرف زده بود حالا شب قبل به دلایلی بچه رو داده بودیم به ادم بچه رو برداشته بود اورده بود دادگاه

بچه هم شاهد همه ی حرفها بود وقتی منو دید دستمو گرفت بوس کرد ازاونموقع تاحالا هم الکی جیغ میزنه وگریه میکنه الهی براش بمیرم

بعد جلسه هم اون اقای همسایه  باز بامن وبابا حرف زد منکه اصلا به دوست ادم تو دادگاه نگاه هم نکردم 

این دادگاه خانواده فقط هرکسی که اسمش توی دادخواست هم میاد بقیه رو راه نمیدند بابا مجبور بود با بچه دم در منتظر باشه الهی بگردم بچه ام خیلی مظلوم شده بود 

توی جلسه تمام حرفامو که وکیل گفته بود رو یادداشت کرده بودم که جرات کنم بگم به جز یکیش که البته مهم هم بود بقیه رو گفتم قاضی هم هی ادم‌رو گیج میکرد تااینکه ادم یه اقرارهایی اون وسط کرد البته میگفت داشتمشون فروختمشون 

مثلا مغازه رو میگفت با پول ارث بابام خریدم وبعد که فسخش کردم ۳۰درصد پولشو کم کردند ازم یعنی من فقط جوری خندیدم که قاضی ببینه خودشم لجش گرفته‌بود گفتم باقالی که نخریده رفته مغازه‌خرید بعد چند سال رو قیمت مغازه اومده بی ارزش که نشده که ۳۰درصدشو کم کنند اخر بار قاضی گفت خب پولشو چیکارکردی

ادم هم گفت خوردمش 

دوباره خندیدم گفتم کسی که پنجاه میلیون خرجش میشه بذارید من قباله بهش بدم انگار خیلی محتاجه قاضی هم خندید وبا اشاره به ادم میگفت بفرما جوابشو بده

سر هرچیزی همینطوری میکرد اخرسر قاضی دستور داد استعلام کنند ازاتحادیه اشون وتحقیق محلی 

اینکه میگم یادم رفت بگم اینکه بگم گردش حساب های ادم رو بگیرند البته تو لایحه نوشته بودم امیدوارم تو لایحه بخونندش ودستورشو بدند البته اگه خیلی خوش شانس باشم 

وبعد ختم جلسه که یوهو ادم گفت پس شاهدهام قاضی هم باعصبانیت گفت تو شاهد لازم نداری که هی ادم چونه میزد وقاضی میگفت تو وضعت روشنه استعلام میگیریم نیاز به شاهد نداری 

خیلی باحاله این ادم ،از یه طرف ته دلش میخواد من اشتی کنم ازاون طرف میخواد غرورش خرد نشه ومن برم معذرت خواهی ازش خجالت هم نمیکشه توی دادگاه هم چندتا فحش ابدار بهم داد که قاضی بهش گفت دعواتو ببربیرون حوصلتو ندارم خخخخ

وقتی شاهداش با بابا حرف میزدند با دست پس میزده با پا پیش میکشیده بابا هم گفته من مشکلی ندارم دخترم بیاد سر زندگیش فقط بزرگتراش بیاند امضا بدند ضمانت کنند که این دیگه کاراشو تکرار نمیکنه حق طلاق روهم به حوا بده از طرفی هم قبول کنه قسطی  قباله دخترمو بده بیاد حوا رو ببره سر زندگیش 


اینم از روز دادگاه 

بعد دادگاه هم که فورا با پسری رفتیم محلات تا اعصابم راحت بشه چندروز بود یا سرگیجه داشتم یا سردرد الان یکم بهترم



دادگاه اعسار مهریه ادم

فردا دادگاه اعسار ادمه بابت پرداخت مهریه قبل ازاینکه من درخواست مهریه کنم رفته دادخواست اعسار داده

اقای وکیل برام لایحه نوشت فرستاد رو وات ساپ رفتم پیرینت گرفتم فردا میبرم میذارم روی پرونده 

نمیدونم چرا حس میکنم فردا ازاسترس نمیتونم از خودم دفاع کنم دعام کنین بتونم حرف بزنم وحرفام یادم نره 

همسایه طبقه اول با همون دوست ادم که من همش بهش میگفتم تو جای برادرمی همون که زنگ زده بود به زنیکه دوست دخترادم وبهش برگشته بود همونو میگم این دونفر شاهد فردای ادمند 

گذر زمان ادمها رو به ما نشون میده 

وکیل گفت دلیل خاصی برای اثبات حرفات نداری ولی تلاشتو بکن که قاضی متوجه صداقت گفتارت بشه خودشم تلاششو کرده که توی لایحه به قاضی بفهمونه ادم دروغگو هست از قاضی خواسته گردش حساب ودسته چکهای ادم رو بگیره دعا کنین دادگاه خوب پیش بره دعا کنین بتونم حرفامو بزنم 

استرس دارم محتاج دعای تک تکتونم 



دزدی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خواب قشنگ

چرا نوشتنم نمیاد 

کلی اتفاق افتاد این چندوقته 

بحث سرکفش بچه وپول دکترش ونامردی تمام عیار آدم ودرقبالش از13 ام دیگه نگذاشتم پسری روببینه تازه حساب کردم نفقه رو تا آخر برج 9 که اجراییه گذاشتم ریخته حساب بقیه اشو نداده به قول دوستم تف تواین پول که اینقدر برای هریک ریالش باید بحث داشته باشم 

چندجایی رفتم دنبال کار مورد مناسبی نبودند خیلی هاشونم الکی تبلیغ می‌کنند وقتی میری میبینی بازاریابیه من نمیدونم اون حسابداری چیه میچسبونند تنگش

یه فکری که همیشه مامانم منو به اشتباه مینداخت این بود که تصورمیکردم دیگه مامانم اون فکرهای قدیمی که منو بدبخت کرد نداره بخصوص وقتی میگفت زندگیت تقصیر خودته چرا یه آدم خوب تورنکردی حالا میبینم ازاون موقع هم بدترشده حق بهش میدم نگرانم باشه ولی دیگه من دختر 18 ساله نیستم گیرم یکی هم پیشنهاد عوضی به من داد منکه گولشو نمیخورم بپرم سوارماشینش بشم برم یه حرفاییش اونم برای منی که تاحالا خطا نکردم زور داره تا منتها الیه اعماقمو میسوزونه 

سعی کردم یه روزایی با بچه ام برم بیرون 

رفتم پیاده روی 

رفتم آرایشگاه 

رفتم پارک 

بماند که بعدش که مامان یواشکی پسرمو سین جین می‌کرد که کجا رفتین دوربود یا نزدیک واینها چقدر اذیت شدم حتی دفعه اولش شوکه شدم که مگه من چه خطایی ازم سرزده که مامان اینجوری منو کنترل میکنه 

اگه همه زنها یه مامان مثل من داشتند الان زندگی من اینجور گندزده نمیشد بهش 

همشم میگه جامعه گرگه مادر 

خب میدونم گرگه خودم به اندازه کافی ازمردها ترس دارم ولی اون بهش دامن میزنه 

حتی گیرداده دیگه ازاین وکیله سوال نکن 

یعنی اینقدر باید من بی عقل باشم که یکی توی تلگرام مخمو بزنه اگه اینجوربود تواوج کمبودهام توخونه ی آدم راحت واداده بودم 

این چندوقته فهمیدم جداشدن برای من یه جوراسارت هم داره 

حتی گوشیم چک میشه واین منو اذیت میکنه 

سعی میکنم با پسری پایین باشیم تا کمتر خونه زندگی مامان ریخت وپاش بشه ولی اون پایین هم که هستم به بهانه های مختلف وادارم میکنه بیام بالا حاضری بزنم

وسط همه این اذیتها قلب مامان آب آورد وکلی دردسر داشتیم که دکترنمیومد وزوری رفتیم دکتر وبعدش آزمایش واکو رونرفت وگفت عطاری که نتونه خودشو درمان کنه فایده نداره که البته راه درمانش روازاستادش پرسید وخدا روشکر دوسه روزه بهتره

ازدراز بگم که حسابی قهر کرده وتو اعمالش نشون داده به مامان وبابا 

وباباهم به مامان گفته بریم دنبال یه جای دیگه 

آقای آدم خان هم سربحثی که داشتیم پیام داده بود به خط مامان که بیابریم محضر کاروتموم کنیم 

به گفته آقای وکیل من چون تکلیف مهریه ام معلوم نیست فعلا تادادگاه اعسار مهریه آدم صبرکنم ببینم چی میشه ومحلش نذارم

برای تنصیف هم چیزی توحکم دادگاه قیدنشده بود که وکیل گفت بهتره قبل ازاعتراض باقاضی پرونده حرف بزنی وخوشتبختانه تونستم حرف بزنم بهم گفت که یا نحله می‌برند یا تنصیف پس اعتراض کنی فقط وقتت تلف میشه 

روز 27 ام دادگاه اعسار مهریه است آقای وکیل فرمودند اگه تشریف آوردند شهر ما، ملاقاتش کنم تابرام لایحه بنویسه ببینیم چی میشه 

دعاکنین برام تواین روزهای پرخیر وبرکت 


راستی این وسط یه خواب قشنگ دیدم

یادتونه چندوقت قبل ازحاملگی خواب دیدم توحرم امام رضا بهم یه جفت گوشواره طلا با نگین فیروزه دادند وگفتند مواظبش باش گم نشه وتعبیرش روپرسیدم گفتند اگه متاهلی حامله میشی واگه مجردی ازدواج میکنی 

یه شب خواب دیدم یه خانمی منو برد خرید وتو گرونی برام طلا خرید ومن باورم نمیشد یه پلاک وزنجیر بود که روش نوشته بود علی ولی الله خیلی دوستش داشتم هی نگاهش میکردم اون خانمه اومد برش داشت گفت اینو دوست داری همینو هم برات برمیدارم ومن همچنان به فکر بودم که مگه میشه توگرونی یکی راحت برای من طلا بخره 

حالا من نه متاهلم نه مجرد تعبیرش چی میشه؟ 

میدونم تعبیرش خوبه خیلی هم خوبه بیشترهم بخاطر اون پلا آک علی ولی الله قشنگی که دیدم 


به مامان اینا گفتم امسال نذریه امام زمان روبدیم برای سیل زده ها ببینیم چی میشه توکل به خدا

خیلی دلم برای همتون تنگ شده بااینکه من بی معرفت شدم ولی هنوزم تک تکتون دیریازود بهم سرزدین ممنون که هستین



دعاکنین دعاهام بگیره

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بغض

خدایا

 مردم چه کرده اند 

که 

بغض زنانه ی آسمان 

سخت

  برشانه های مردانه ی زمین شکسته است