تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

خبرهای خوب

سلام  گل مخاطبهای خوبم 

ممنون که با معرفتید با همه ی بی وفایی های من بازم اینجا سر میزنید 

کلاس انلاین پسری خیلی چیزها رو تغییر داد 

خیلی اذیت شدم 

مامانم خیلی دخالت می کرد هنوزم میکنه 

از دنیا سیر شده بودم 

ولی بالاخره  این مشکل رو هم ضربه فنی کردم 

الان داره رو به پیشرفت قدم برمیدارم  باید به خودم جایزه بدم 

از یه نفر شنیدم میگفت هرچی هست حتی نمک غذات اگه کمه شبها قبل خواب بخدا بگو بعد از چند شب معجزه اشو میبینی 

ومن  هم معجزه اشو دیدم 

قبلا ذکر می گفتم وقران میخوندم ولی  این دردودل وخواستن بی مقدمه هم اثر کرد 

ازاون موقع به بعد زندگیم واقعا روبه ارامش پیشرفت 

مامانم دوباره شروع کرده بود منو بذاره تو لیست و پای خواستگار رو باز کنه یه بگو مگوی شدید شد ونه محکمگفتم هم به‌پدرم هم به مادرم مادرم که شیرشو بهم حروم کرد پدرمم  تحت سلطه مامانم رفتارش تغییر کرد و گفت وقتی 4سال مجانینشستی تو خونه حق نداری حرف بزنی 

من تحمل اذیتهای مادرم رو دارم ولی تحمل این رفتار پدرمو نداشتم 

دقیقا دوهفته است با هم حرف نزدیم  به اب واتیش زدم خونه ام رو فروختم 

خودم وپسری میرفتیم فولادشهر فکر کنین تو مسیر کلاس انلاین داشت. 

یکبار گذاشتمش پیش مادر یکی از همکلاسیش فرداش گفت برای داداشم می خوام ازت خواستگاری کنم ،مگه میشه به همین زودی گفتم پسری رو دنبال خودم ببرم بهتره تا برند رو اعصابم 

البته بگم اگه موردهایی بود که با ارزوم میخوند شاید بهشون فکر می کردم. ولی نبودند. 

بازهم خودم وبه اب واتیش زدم 

دوتا اپارتمان پیدا کردم یکی یه خیابون نزدیک خونه مامانم که محله اش عالی بود ویکی هم تو محله داداشم اینا 

با رفتار پدر مادرم بهتر دیدم ازشون فاصله داشته باشم 

باورتون نمیشه خدا چطوری همه رو برام جور کرد 

خیلی ترسیده بودم که جور نشه حتی یه چیز غیر قابل باور زن داداشم طلاهاشو اورد کفت نگران نباش تو باعث شدی ما خونه دار بشیم منم میخوام جبران کنم شب قبل که بریم پای معامله کلی از خدا خواستم کاری کنه که یک ریال از کسی قرض نگیرم در کمال ناباوری طلاهایی. که تیکه تیکه برای پسری جمع کرده بودم  رو که بردم طلا فروشی دوبرابر وزنی بود که فکر می کردم 

اونموقع حال عجیبی داشتم خدا رو جلوی چشمم دیدم 

این‌وسط یه اتفاق دیگه افتاده بود 

داداشم حکم جلب شریکش رو گرفته بود وکیلش زنگ زد که بیا پول بگیر برو رضایت بده 

داداشم رفت گرفت وگفت نمی خواد بری طلا فروشی بفروششون بده من من بالاتر ازت می خرم چون نو هستند ومن قصد داشتم بخرم مجبور بودم دستمزد بدم 

خلاصه اینکه صد میلیون موند از پول خونه که نداشتم  وام وسهامم بودولی زمان می خواست 

عجیب صاحبخونه راضی شد گفت چک بدید 

البته یه خورده هم تغییر عقیده میداد 

توی چک جورکردن خیلی اذیت شدم 

داداشم به بابام زنگ زد ولی بخاطر رفتار مامانم بابام گوشی رو قطع کرده ودیگه کلا باداداشمم قهر کردن. 

برای اولین بار به دوستام رو زدم البته خیلی خجالت کشیدم 

خیلی هم ناامید بودم 

در عرض یک ربع همه اشون پیام دادند فقط بگو کجا بیاییم چک بدیم   من خدا رو تو همه این اتفاقها دیدم باورم نمیشد 

البته میدونستم با معرفتند ولی چک دادن تو اینروزها سخته 

اخرشم داداشم گفت به دوستم گفتم بیاد اونم اومد وچک داد 

البته خونه رو تحویل ندادند تا اون چک پاس بشه بعد 

ولی بالاخره من توی اصفهان خونه خریدم 

یه خونه 90متری با دوتا اتاق خواب 

داداشم هم نزدیکمه 

واز شب ونصف شبم نگران نیستم 

خدا خیلی هوامو داشت ومنه بنده غر غرو به عرشرسید 

عین یه معجزه 

انگار عزیز دردونه خدا شدم 

هرچی سنگ بود رو راحت برداشت برام 

سردرد هام وغمبادم ازبین رفت 

روی ابرها بودم 

حالا این وسط استاد امید بعد سه ماه زنگ زد 

ودیگه همه چی کامل شد برای شاد شدنم 

بازهم به خودم میگم استاد دست نیافتنیه ولی حرف نامربوطی نیست که نگرانش باشم  قرار نیست دستم برنه وبره 

همین تلفنش  خیلی برام ارزش داشت البته تو اسکایپ حرف زدیم 

به‌خودم قول داده بودم تا قبل از تولدم خونه دار بشم که شدم 

دعا کنین با وضعیت بورس بتونم سهامم رو نقد کنم 

باورم نمیشه من حوای چهار سال پیشم من کجا واون کجا 

به خودم تو اینه نگاه می کنم به تارهای سفید موهام ومیگم این تار موها سند همه زجرهامه ولی بزرگ شدم 

وقتی بچه بودم 

همیشه فکر می کردم  دخترهای18ساله خیلی بزرگند وخانومندولی هیچ وقت به اون 18سالگی نرسیدم 

ولی الان تو استانه 36سالگیم حسمیکنم 18سالم شده 

من خانوم شدم بزرگ شدم 

فردا تولد 18سالگیمه 










نظرات 13 + ارسال نظر
سهیلا جمعه 12 آذر 1400 ساعت 19:05 http://Nanehadi.blogsky.com

خدا رو شکر،مبارک باشه.ان شالله به خوشی باشه.

ممنون

نرگس باران سه‌شنبه 25 آبان 1400 ساعت 10:22

خیلی عالیه! انشالا شادی همه زنان

انشالله

مامان رایا شنبه 15 آبان 1400 ساعت 13:37

تولدت مبارک عزیزم چه خوب که داری به آرامش و ثبات می رسی قوی باش و نزار کسی آرامشت رو به هم بزنه امیدوارم خوشی هات پایدار باشه همیشه

مرسی ممنون

اعظم 46 دوشنبه 3 آبان 1400 ساعت 10:38

حوا جان خوبی

سلام ممنون .

ویرگول یکشنبه 2 آبان 1400 ساعت 22:51

فقط می تونم بگم خدا رو هزار بار شکرررررر
بغض گلوم رو گرفت بخداااا
الهی که هزار برابر بهتر از این برات اتفاق بیفته، مبارکت باشه

وای ویرگول عزیزم مرسی دلم برات یه ذره شده بود

اعظم 46 چهارشنبه 28 مهر 1400 ساعت 22:18

حوا جان خوبی منتظر خبرهای خوب دیگه هم هستم

سلام .میام عزیزم

خاموش سه‌شنبه 27 مهر 1400 ساعت 14:00

سلام .بخاطر موفقیتهاتون تبریک میگم وامیدوارم زندگی روز به روز بیشترروی خوب وقشنگ وشادشو نشونتون بده وهمیشه موفق وشاد باشید.

سلام .ممنون .انشالله تندرست باشید

سلام خانم؛
تو این چند روزی که رمزت رو واسم گذاشتی،_راستی مرسی که اعتماد کردی و بهم رمز دادی_تمام آرشیوت رو خوندم..
یه جاهایی باهات اشک ریختم یه جاهایی باهات غمباد گرفتم یه جاهایی باهات خوشحال شدم از ته دل و یه جاهایی باهات ذوق پسر ماهت رو کردم..
تمام قد به افتخار صبوریت می‌ایستم و دست میزنم برات..به افتخار پاکدامنی و عفتت که هزاران بار دست مریزاد داره..
تولدت مبارک و خونه دار شدنت مبارک انشاالله که سال جدیدت و خونه جدید مأمن آرامش و نقطه شروع خوشبختی و سعادتمندی خانواده دونفره تون باشه..
خدا گل پسرت رو برات نگه داره و سایه شما رو از سرش کم نکنه

سلام .ممنون خوش امدی به وبلاگم .انشالله حال دل شما هم خوب باشه وتندرست باشید

طلا دوشنبه 26 مهر 1400 ساعت 20:46

حوا جان عزیزم خیلیییی خوشحال شدم خونه خریدی امروز لابلای همه ی ناراحتیام این خبر خوب خیلییی چسبید مبازکت باشه

تولدتم مبارک خانمی

راستی پسرتو کجا میخوای بذاری حالا که با مامانت قهری

سلام خانم طلا خوبی پیش خودمه تو خونه کار می کنم .الهی خبرای خیلی خوب همیشه از همه دوستام بشنوم

زهرا شنبه 24 مهر 1400 ساعت 09:05 https://farzandenakhaste.blogsky.com/

به به حوا خانم عزیز .. سر صبح شنبه خوب حالمو خوش کردی واقعا دلم شاد شد
دختر خوب هدیه ای خدا بهت داده ها صاحب خونه دلخواه شدن کم نعمتی نیست خدارو هزار بار شکر
تولدتم مبارک خانم پرتلاش و شکست ناپذیر
برا ازدواج اصلا عجله نکن انشالله خدا خودش یه همراه خوب برات جور کنه
خوشحالم روپای خودت وایستادی و از بند پدر و مادرت رها شدی
حیف که دوری والا باید یه سور حسابی به ما خواننده های وبت میدادی

سلام .بله زهراجونم مرسی .انشالله حال دل همگیتون خوب باشه گلای خوشگلتو ببوس

رهآ پنج‌شنبه 22 مهر 1400 ساعت 21:40 http://Ra-ha.blog.ir

چقدددددر خوشحال شدم برات. خیلییی. عزیزممم مبارکت باشه این خونه. خداروشکر که شرایط برات طوری پیش رفت که تونستی خونه بخری.
تولدت مبارک
الهی هر چی خیر هست برات اتفاق بیفته

مرسی عزیزم چقدر خوبه شماها هستین که شادیهامو راحت باهاتون توی این لحظه ها قسمت بکنن در حال حاضر جز برادرم تو دنیای واقعی کسی نیست که بهش این خبر رو بدم

اعظم 46 پنج‌شنبه 22 مهر 1400 ساعت 19:36

خدا رو شکر که خونه خریدی مبارکت باشه
از نفرین مادرت هم ناراحت نشو چون کار بدی نکردی هرچند اونا از رو دلسوزی برات خواستگار ردیف می کنند ولی تنهایی زندگی کردن وبدون جنگ اعصاب هم عالمی داره
برات آرزوی سلامتی وسرزندگی دارم
راستی تولد 18 سالگیت مبارک باشه

مرسیواقعا تنهایی زندگی کردن بهتراز خیلی چیزهاست باید به یه ثبات برسم تو زندگی بعد دنبال تغییر بعدی باشم مرسی که هستید که دعاگوی منید چقدر خوب که لیاقت دعای شماها رو دارم مرسی بانوی مهربون

یلدا پنج‌شنبه 22 مهر 1400 ساعت 16:22 http://dokhtatezemstan.blog.ir/

وای حوا حوا دلم ضعف رفت با هر کلمه نوشته هات الهی هزاران بار شکر ،، و خدایی که بشدت کافیست ... الهی که همیشه بخندی قشنگ مهربون
تولدت هزاااااران بار پر از،خیر و برکت و سلامتی و شادی عزیز،دلم

واقعا خدایی که به شدت کافیستالهی شماهم همیشه شاد وتندرست کنار عزیزانت بخندی مرسی گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد