تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

یه جوربی حسی دارم 

نمیدونم چمه

دلم میخواد یه عالمه ارزوی خوب بکنم ولی انگار چشمه ی ارزوهام خشکیده 

باید قوی بشم 

خیلی خیلی خودمو باختم خیلی ناامیدم 

باید روپای خودم بایستم 

الان خونه داداشمم 

یه حس بد دارم 

تو خونه مامان همش مشغول خونه تکونی بودم اینجام اومدم  کمک زنداداشمم

الان که فکر میکنم بااینکه ازته دل کمک کردم ولی هرکی انگار

منو برای کار کردن میخواد نه اینکه برای کار کردن بخوادها بیشتر توقعشون رفته بالا شایدم بی ارزش شدم

اینقدر مشغول کار میشم کهبه گریه هام اجازه نمیدم سرازیر بشند

دلم میخواست خونه خودم سفره هفت سین مینداختم دلم میخواست مثل هرسال آش رشته سرسال تحویل میپختم و بین همسایه ها تقسیم میکردم 

اصلا امسال کسی یادش هست که سر سال تحویل بوی آش وپیاز داغ ازخونه ی من میومد والان نمیاد 

ولی به خودمم میگم چه سود هرسال سر آش کلی دعا خوندی وخدارو به همه مقدسات قسم دادی که آدم، آدم بشه ولی نشد 


الانم تو خونه خودم بودم نشسته بود یه گوشه موبایل بازی میکردیا با دوست دخترش چت میکرد یا میرفت حموم عمومی یه ذره هم کمک من نمیکرد بچه روهم نگه نمیداشت 

نمیدونم چمه باخودم لج افتادم انگار میخوام زورکی بهونه بیارم 


قابل باشم دعاگوی همتون هستم شما هم منو سر سال تحویل یادتون نره 

امسال برای همتون سلامتی جیب پرپول و دل خوش میخوام 

کاش امسال که اومد امید همه ی غریبها ومظلومها هم بیاد نگران خودمم نگران همجنسهامم ونگران مردمم دلم حتی برای آدم عوضی هم میسوزه دلم میخواد صاحب عصرمون برسه ودست سلامتی رو سر هممون بکشه 

سال نو همگیتون مبارک 

دوستتون دارم ارادتمند همه شما 

حوا



حکم طلاق

هفته ای که گذشت خیلی سخت گذشت

ادم اومد دم خونه وزور وزور پاشو گذاشته بود دم در وبر نمیداشت ومیگفت باید کامپیوتر وتلویزیونمو بدی منم گفتم اون تیکه هایی از جهیزیه که مونده رو بیار تا اینارو بدم ببری درضمن اینارو برای بچه دادی الان چت شده یوهو بابا اومد باهم دعوای لفظی کردند

بعدش ادم رفته بود وبه فامیلهاش گفته بود که بابا به مرده وزنده اشون فحش داده ازاون طرف برادر ادم هم زنگ زده بود که ادم گفته به بابام که مرده فحش دادین باباهم بهش  ماجرا رو گفته بود واینکه ازروزی رفتیم نفقه رو بردیم اجراییه اینجوری کرده داداششم گفته هرکاری میدونین صلاحه بکنین و هروقت اومد مزاحم شد برید زنگ بزنین 110

ادم قرار بود برای پسری کفش بخره که بالج گفت به من چه خودت بخر بابا هم بهش گفت ازبس گدایی تاحالا خرجش کردم اینم روش  کی رو میترسونی  اخه پسری به دلایلی باید کفش مخصوص بپوشه 400پولش میشه

این هفته اون دوستشو که من فکر میکردم آدمه روانه کرده بود زنگ بزنه که بهش مهلت بدین من چک میدم برای اخر فروردین باباهم گفت بیخود واسطه نشین این اگه ادم بود اون موقع که بهش گفتی دست از کارش برداره وبچسبه به زندگیش حرف گوش میداد الان هم هفت ماه وقت داشته برای نفقه مشکل خودشه اعتماد دیگه بهش نداریم بعدم هرچی دوستش زنگ زد دیگه برنداشتیم از روز دعوا به این طرف هم  گوشیم خاموشه فقط روزی یبار برای پیامکهای دادگاه باز میکنمش

بالاخره پول نفقه رو ریخت به حساب وبعد پیام دادکه رفتم نزول کردم واینو یادت باشه وحاضر نیستم یک ثانیه باهات زندگی کمم 


راستی دراز تو این چندوقته یه تلاش‌های مجددی کرده که نمیخوام ادامه پیدا کنه این موضوع کم دردسر دارم اینم اضافه شده زیادی هم خوش خدمتی میکنه دیگه واویلا 

وقتی میگند مردها مشکل دارند دروغ نمیگند 

وکیلی که ازش سوال میکردم هم انگاری مشکوک میزنه اینو داشته باشین اول یه مطلبی بگم بقیه اش رو میگم 

دادگاه ضرب وشتم هم رفتم ودیروز حکمش اومد که آقا ی ادم محکوم به پرداخت دیه شده 

دادگاه طلاق هم نتیجه اش اومد که بالاخره حکم طلاق صادر شده وبه شرطی که ایشون بتونه توی دفترخانه مهریه من روکامل پرداخت کنه به اضافه ده میلیون بابت نحله اونوقت میتونه باهمین حکم ازالان تا سه ماه دیگه طلاقم بده 

البته که ادم میره درخواست اعسارمیده واینکه حتما یکی دوماه دیگه این کار هم طول میکشه بیست روز هم برای این حکم مهلت اعتراض هست من نمیدونم چرا بااعترافات خود ادم فقط ده میلیون نحله بریدند  

ولی درکل حس خوبی ندارم اصلا ازبابت صادر شدن طلاقم خوشحال نیستم یاد همه بدبختیام افتادم انگار باهمین طلاق قرار بدبختیام بیشتر بشه 

واما توی حکم طلاق نوشته بود حضانت بچه با مادر ومن الکی خوشحال شدم برای اطمینان به وکیل پیام دادم همون که ازش تعریف کردم که بدون منت سوالهامو جواب میده 

بعدش گفت که لازم نیست بنویسند تا7سالگی بعداز 7سالگی شوهرت میره تقاضای حضانت میکنه اونوقت حضانت رو به اون میدند 

برای حکم طلاق بهم تبریک گفت وبعد گفت که زنش مرده ودوتا بچه داره گفتم خدا رحمتشون کنه بعد گفت که خیلی سختی داره و بعد حرفاش یه استیکر بوس فرستاد منم شوکه شدم مثل بچه های 14ساله یوهو استیکر تعجب گذاشتم  وبعد گفتم ببخشید فکر کنم تند رفتم اونم گفت نه چرا گفتم من امادگی هیچ رابطه ای رو ندارم خصوصا الان که هنوز اسمم تو شناسنامه ی آدمه اون هم گفت که الان دیگه اون شوهرت به حساب نمیاد ورسما بااین حرفش گفت که انتظار داره باهاش یه رابطه رو شروع کنم گفت میخواد بیاد اصفهان تا منو ببینه ومن مثل احمقها نمیدونستم چیکار کنم فقط حرفمو تکرار کردم واون گفت تو دختر خیلی خوبی هستی وهرکاری ازدستن بربیاد برات انجام میدم وفعلا به خدا میسپرمت 

من واقعا یه جاهایی احمق به تمام معنا میشم 

وبعدش ازخودم وزن بودنم بدم میاد 

یکی از دوستام گفت چه اشکالی داره تو هم ادمی با یه چت چیزی ازت کم نمیشه ولی فکر کردم خوب یه وکیله وضع خوب تهرانی حتما موارد مثل من زیاد داره منم که اهل دوستی نیستم پس چه فایده درضمن الان بااین وضعیت روحی حتما بیشتر مثل احمقها رفتار میکنم وخودمو گرفتار میکنم 

برای حال دلم دعا کنین ودعا کنین بالاخره دست از حماقتهام بردارم 

پیشاپیش سال نو رو به همتون تبریک میگم امسال عید خبری از آش رشته همیشگیم نیست امسال پای سفره هفت سین خودم قران نمیخونم امسال عید دیگه خونه خودمو تمیز نکردم عوضش خونه مامانم وزن داداشمو تمیز کردم امسال عید نیمی از عید رو خونه داداشم هستم حس آواره ها رو دارم بااینکه حمایت پدر وبرادرم رو دارم ولی طول میکشه تا عادت کنم 

نمیدونم چرا هنوز ته دلم دنبال معجزه میگردم 

امسال هم سر سفره هفت سینهای خوشگلتون موقع یا مقلب القلوب خوندتون  به فکر منم باشین قربون دل مهربون همتون برم 

حوا خیلی دلش گرفته خیلی



نظریه کارشناسی

برام پیام اومد که برم دادگاه رفتم نظریه کارشناسی رو بهم نشون دادند که توش نوشته بود امضاها مطابقت داره

درضمن فهمیدم ادم کلک زده موتور ماشین نسوخته ماشین رو فروخته خیلی بی شرمه فکر کرده خرم  چون ادرس ماشین رو نمیدونم کاری نمیتونم بکنم انشالله پلیس راهور بگیرتش 

رفتم واحد معاضدت گفت مشخصات خریدار رو گیر بیار وبرو شکایت از شوهر برای فرار از دین ومن دستم به جایی بند نیست فعلا کاری به ثبت اسناد ندارم تا ببینم نتیجه دادگاه طلاق به کجا میرسه

وقتی رفتم دادگاه از پرونده طلاق پرسیدم کمد پرونده ها بغل دستشه میگه برو چهارطبقه پایین تر تو صف بایست و از تو مامپیوتر ببین آسانسور خراب بود رفتم پایین تو صف ایستادم میگند چیزی اینجا نیست بگو تو شعبه برات ببینند 

چقدر مردم رواذیت میکنند

رفتم دوباره شعبه باهزارتا منت میگه درخواست استعلام از مال واموال شوهرتو دادیم هنوز نیومده خوب خوشم باشه احتمالا تا اردیبهشت طول میکشه

آدم ازوقتی نظریه کارشناس رو فهمیده دوباره وحشی شده حرفای چرت وپرت میزنه میگه حق بچه است تو داری میخوریشو من ارثی به بچه نمیدم دیوونه با چه چیزهایی منو تهدید میکنه 

گفت میخواستم برم اعتراض مادر گفته ولش کن حق بچه است بذار بخوره منم عصبانی شدم گفتم  تو و مادر هردوغلط کردین حق خودمه حلاله میخواستی غلط  اضافی نکنی تا مادر این یه دونگ رو به من نبخشه

نفقه رو رفته بودم گذاشته بودم اجرا نمیدونستم چجوری ازش خبر پیداکنم دیدم آ دم زنگ زده هرچی از دهنش دراومده به من میگه وتهدید میکنه که باید بری درخواستتو پس بگیری ومن هفته ای دویست بهت میدما واز کجا بیارم ومن هفته ای سیصد درامدمه وتو پول پرستی وکلاشی و... 

منم گفتم میخواستی غلط اضافه نکنی درضمن تو حقوقت هشت سال پیش اینقدر بود نه الان به یکی بگو که باورش بشه گفت برکت از مغازه ام رفته گفتم به من چه مشکل توإه برو نامه اعمالتو درست کن بعدم گفتم تو به قول خودت مغازه وماشین رو فروختی پولشو چیکارکردی برو بده به من ربطی نداره تو پول داری خوبم داری 

برگشته میگه به تو ربطی نداره پولمو چیکار کردم گفتم به توهم ربطی نداره که من باتو راه بیام حقمو میخوام هرچی قانون گفت همون کاررو میکنم 

کلی این چند روزه با پیام تهدیدم میکنه منم گفتم ببین تیر غیب بهت مهلت میده که تو خط ونشون میکشی 

الهی بمیره راحت بشم 

لااقل با آبرو ازش جدا میشم 

خسته ام خیلی خسته 

میترسه ازاجراییات بیاند ببرندش زندان هی منو تهدید میکنه که اگه رفتم زندان فلان میکنم بهمان میکنم دیگه بهت پول نمیدم واینا منم گفتم اشتباه فهمیدی من پول نمیخوام فقط میخوام ببرمت زندان 

یه جا بهش گفتم اولین کسی که بهم گفت برو مهرتو بذار اجرا تا تو آدم بشی مادرت بود واتفاقا فامیلهای خودت هم ازم خواستند که ازت شکایت کنم و بندازمت زندان کلی بهم چیز گفت با عرض معذرت از همگیتون عین پیامشو اینجا کپی میکنم


"" تونستیو بکنش زندان تاچش اونی که پیغام داده وتوکه منتظری دربیاد ک* و *ن لقه همشون کیو میترسونی زندان میرم اما تویکیو درستد میکنم یه دیقم نمیخوام نگات کنم چه برسه به زندگی برو هرکاری میتونی بکنی بکن بااون جاکشی که بهت راهنمایی میده و پیغوم میده که بکنش زندان اما صبرکن  وببین پسری برات باربیارم که اصلا یادش نیاد مادری داره فقط منتظر اون روز باش حالا توبچرخون تا نوبت منم برسه.میچرخه"" 

پولکیه سرمایه دار2

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پولکیه سرمایه دار1

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.