تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

فضایی ها


یبار آدم پیام داد اگه میخوای بیا سرزندگیت اگه نه که میخوای جداشی توافق کن بدون مهریه جدابشی بچه هم تا۷سال ماله تو

به من میگه برده ی پولی که میخوای مهریه بگیری

اگه مامانم واقعا منومیفهمید نمیذاشت ازاین مرتیکه من حرف بخورم نه اینکه بخاطر فرارازمامانم نتونم حرف بزنم

یکم جواب پیامهاشو دادم جیگرم خنک شد اخرش گفت بیا پیش خرید مغازه روبهت بدم برو
منم گفتم اگه بچه امو بهم بدی اونوقت میام درمورد مهریه توافق میکنم وگرنه هیچی بعد هرچی میپرسیدوگرنه چی دیگه جوابشو ندادم
میخواد حرف ازم بکشه یباربهش گفتم توکارم دخالت نکن خودم میدونم چیکارکنم نیازبه نظر تو‌نیست وهرچی تاحالا صبرکردم‌اینم روش اونوقت یوهوگفت بیا پیش خرید مغازه روبهت بدم برو

دیگه هم‌جوابشوندادم حوصلشو ندارم

چجوری من بااین زندگی میکردم‌

بخدااگه حمایت خانواده ام روداشتم یه لحظه هم باهاش زندگی نمیکردم‌ اونبارهرچی گفت جوابشو دادم دلم خنک شد
تاچندروز نه جواب پیام هاشو میدادم نه وقتی میگه بچه رومیخوام ببینم محلش میذارم درست جمعه ها بعدازظهرویا یکشنبه سراغشومیگیره که یکشنبه پیش هم که دروغی میگفت همش روتو خونه خواب بوده
یه جورخاصی پیام میده انگار میخواد جواب پیامها روببره به قاضی نشون بده
دیشب هم بعد چندروز دوباره جوابشو دادم
کاش درست میشدم گاهی وقتها حرفای زیادی بیخودی میزنه تحریک میشم جوابشو میدم
اون دوستشم گفت دوبار درمورد روحانی باهاش حرف زده یبار جواب نداده یبار گفته نه نمیخوام
دوستشم به من گفت توفقط پیگیرشکایتت باش

یه شب بخاطر شیطونیهای پسری مامان دوباره بحث کرد وهمش هم منو مقصرمیدونه آخرشم گفت برو خونه مادر تا تکلیفت معلوم بشه
اون موقع دلم میخواست بمیرم
گفتم اینجا خونه ی بابامه تا هروقت اون صلاح بدونه هستم مامان عصبانی شد حرف ناراحت کننده ای بهم زد اون شب آواره کوچه خیابون شدم اخرش زنگ زدم بابام اشکم ریخت گفتم کارم به جایی رسیده که باوجود یه بابا ویه داداش من با بچه ی سه ساله ام باید آواره باشیم بابام هم ناراحت شد گفت صبرکن مغازه رومیبندم میام دنبالت همون شب داداشم بخاطر دادگاه فرداش اومد اصفهان گفت باهام بیا بریم اونجا چندوقت

اومدم محلات تاجو خونه ارومتربشه
نمیدونم زن داداشم ازکجا قضیه ی منو فهمیده
من محل نمیدم که بحث روپیش بکشه ولی دارم اینجوری عذاب میکشم

گاهی وقتها ترحم میکنه

همش هم از رختخواب خودش وداداشم حرف میزنه

اصلا نمیفهمه الان موقع این حرف زدن‌ها نیست

داداشش خواستگارم بود، همش اززن ذلیلی داداشش وخوشبختیشون بهم میگه من اصلا توروش نمیارم ولی خیرسرم اومدم اینجا اعصابم بهترباشه
یه انرژی منفی باهامه همش اضطراب دارم نکنه دادگاه نفقه هم مثل اون یکی شکایت راه به جایی نبره وآدم پروتربشه

امان ازبی پولی
دلم میخواد مهرم روبذارم اجرا ولی جورنمیشه
از بانک نامه اخطاریه اخراومدکه ارجاع شدم به مراجع قضایی بابت قسطهای عقب افتاده
مجبورشدم ازاصل پولم برداشت کنم
یه طرح جدید بانک انصاراومده به پولم می‌خورد اینجوری قسطها رومیتونستم پرداخت کنم همونجا گذاشتمش

داداشم اصرارداشت یکمیشو برم ایران خودرو ثبت نام کنم که گفتم من کارم معلوم نیست تازه قسطهامو چیکارکنم تا مهر 98 نمیشه عقب بیفته که
ازشهرداری هم چندوقته نامه اومده که چون ساختمان هنوز پایان ساخت نگرفته حق نداشتی حفاظ برای تراس بذاری یکی ازهمسایه ها زنگ زدبهم گفت تازه تاریخ اخطاریه اش هم گذشته
تازه فکرنکنم بابا یه روزوقت کنه منو ببره اونجا که برم شهرداری
احتمالا تااخرهفته محلاتم
دعا کنین خیلی احساس تنهایی میکنم
اون شب که آواره شدم ازهمه ی دنیا ناامید شدم
این قدر درهم برهم نوشتم نمیدونم چقدرش رومتوجه شدید

آخر نوشت :همینطور که من برای شما آدم فضایی هستم زندگی بعضی ها هم برای من فضاییه
منظورم اینه که شرایط زندگیم جوریه که فعلا بااینکه دلم میخواد مستقل باشم نمیشه من ازخدامه که دورازهمه ی تنش‌ها فقط خودم وپسرم باشم وبس ولی شرایط زندگی آدمها باهم فرق میکنه
تازه شوهرهای شما هم با آدم فرق میکنه قرارنیست تا شما ازخونه زدید بیرون یا یکم جروبحثتون شد شوهرتون مثل آدم نامرد بشه، آدم ازروز اول اینجوری بود ذاتش اینجوریه واینکه بارها فکرکردم به روش زندگیم درمقابل آدم، زن قبلیه آدم یه چیزی مقابل شخصیت منه اونم تاحدودی چنین مشکلاتی روباهاش داشته فقط تفاوتمون اینه که اون رفت دنبال خوشگذرونی ویکی روبرای خودش پیداکردتاکمبودمحبت نداشته باشه ولی من نمیتونم
اون ازمن زرنگتر زبون درازتروپول خرج کن تربود پس فکرنکنین توهمه ی زندگی‌ها عوض شدن رفتاریه زن باعث تغییرطرف مقابل میشه گاو کهنه خور کهنه خوره حالا هی صاحبشو یا طویلشو عوض کنین البته بلانسبت شما وخانواده اتون
اینکه شوهرشما اینقدر عوضی نیست 100 درصدش هم بخاطر رفتارشما درمقابلش نیست ذاتشون هم عوضی نیست
درسته رفتارم برای خیلی هاتون قابل هضم نیست ولی مردهایی هم توزندگیم بودند که بدون هیچ قصد غرضی ستایشم کردند
ولی باهمه ی این حرفها من تلاش خودمو کردم نشد دیگه هم بیش ازاین نمیتونم
گاهی وقتها شکایت زنهای اطرافم اززندگیشون روکه می‌شنوم میخوام شاخ دربیارم برای همین میگم بعضی هاهم برای من آدم فضایی اند
من تاحالا فحش بد به آدم ندادم، تاحالا جز موردآخر دست روی آدم بلند نکردم، تاحالا کاسه بشقاب نشکستم تاحالا سرمامان وخواهراش باهاش قهرنکردم تاحالا توروی فامیل شوهر نه حرف بدزدم نه بی احترامی کردم تاحالا توجمع غیبت هاشون شرکت نکردم شاید شنونده بودم ولی آتیش بیاره معرکه نبودم
تاحالا سر خرید خونه واسباب خونه باآدم دعوانکردم تاحالا ازش طلا وماشین نخواستم
بی اجازه جایی نرفتم همیشه باهاش صادق بودم
بهش خیانت نکردم هرچی هرجا بوده بهش گفتم
باهمه ی بدیهاش جلوی خانواده اش آبروداری کردم براش جز آقای آدم صداش نکردم به پسرش زیادتراز حدش احترام گذاشتم، توخونه اش یکی رو دوتا کردم هرچی خرید تشکرکردم هربار سفره انداختم بعداز تموم شدن غذا بهش گفتم دستش دردنکنه بابت غذایی که وسایلش روخریدتابپزم
تا لیوان آب هم دستش دادم
90 درصد گرفتاریها ووظیفه ی بچه داری باخودم بوده تمام شب زنده داریهاش توخونه یه جاهایی پول من هم خرج شده همیشه اولین نفرازمن پول گرفته تا دوستاش
هیچ وقت نه آرایش صورت وموهام روبه نمایش گذاشتم نه سرمسجدنرفتن ونماز نخوندن باهاش دعواکردم
هرکسی باهراخلاق واعتقادی که دوستمه واقعا دوستمه چون به من هم ربطی نداره
ولی بخدا زن بدی نبودم واین سرنوشتم شده
شاکر خدا هستم ولی عدالتش کجاست که من نمیبینم
توهراتفاقی همش گفتم آزمایش خداست صبورباش ولی یه جاهایی میبینم همون شوهربدها که اینقدرازشون بد تعریف می‌کنند یه جاهایی نازه زنشون رومیخرند یه شبهایی بدون زنشون نمیخوابند یه جاهایی زنشون به هرشکلی هست براشون ملکه شده
این تقصیرمن نیست که آدم شعور زن داری نداره، واقعا خیلی جاها کمبود دارم که حتی اگه ازآدم جدابشم وبا یه نفردیگه ازدواج کنم هم جبران نمیشه ولی همش روخودم کارمیکنم که عقده نشه برام ونمیدونین چقدربرام سخته
منم یکی ام مثل شما باهمون زنیت باهمون خواسته ها باهمون لطافت ولی بعضی آرزوها روواقعا باید به گوربرد پس قدرزندگیهاتونو داشته هاتونو بدونین




نظرات 5 + ارسال نظر
رهآ پنج‌شنبه 12 مهر 1397 ساعت 23:56 http://rahayei.blogsky.com

عزیزم :* هیچوقت خودت مقصر ندون، حتا به خاطر حرف های دیگران.
تو خیلی صبوری و ان شالله ی روز نتیجه این صبرت میبینی.

نیلین چهارشنبه 11 مهر 1397 ساعت 19:35

منظورم خونه خودت بود نه خونه مشترک اگه قصدت طلاق نیست مهریو رو بذار اجرا حواجان این کسی که باید عوض بشه خودتی ادم عوض نمیشه تو باید روشتوتغییر بدی خوبی زیادی نکنی معمولی حتی سرد باشی با همشون وماهیانه بگیری ویه کم بیشتر به خودت اهمیت بدی به حای اینکه به فکر راضی کردن بقیه باشی هر چند خودم هم همینجوری ام ولی قبلا هم گفتم دارم سعی میکنم عوض بشم انشالله که بتونیم یه تغییر کوچیک بکنیم

ببخش اشتباه متوجه شده بودم. خوب ببین الان اصفهانم ولی خونه خودم فولاد شهره، باوجود پسری سختمه یبار بلند شدم وسایلمم جمع کردم برم ولی ته دلم پشیمون شدم اونجا فقط یه خونه است نه وسایلی نه درآمدی تنهایی که نمیتونم خوب شخصیت خودمم هست وگرنه خیلی‌ها عرضه دارند میرند یه شهردیگه تک وتنها کارهم پیدامیکنند اره خوب خودم باید عوض بشم یه جاهایی واقعا خودم مقصرم که دستمو به زانوم نمیگیرم بلند بشم اگه پسری وسط نبود دل وجراتم بیشتربود. اینی که میگی راسته من ازهمین اخلاقم خیلی ضربه خوردم اگه بعضی خصوصیت‌های اخلاقیم نبود اینجوری زود گول نمیخوردم زودهم با آدم این همه سال کنارنمیومدم حیف همه روزهایی که پای آدم تلف شد

ویرگول سه‌شنبه 10 مهر 1397 ساعت 13:00 http://haroz.mihanblog.com

اخه کی گفته رفتار اون تقصیر تو هستش؟؟؟؟؟؟؟؟
عزیزم ذات ادمیزاد رو کسی نمی تونه عوض کنه. شاید تو نهایت بتونی رفتارهای همسرت رو دو درصد تغییر بدی ولی بیشتر از اون فقط توهمه. عزیزممممم مگه اون تونست ذات تو رو عوض کنه؟ مگه تو مثل اون شدی زبونم لال؟ پس تو رو خدا فکرهای بیخود نکن.
خانوم برادرت هم دور از جون کور نیست که می بینه بلاخره و می فهمه چه خبره. ترحم اسمش رو نزار. خوب ادم دلش می سوزه واقعا. تو با این همه اعتقادات و خانومی گیر این ادم زبون نفهم افتادی دل سنگم اب میشه چه برسه به یه خانوم دیگه که می تونه بفهمه چی داری می کشی.
خوشحال شدم که پولت رو بلاخره گذاشتی بانک. امیدوارم برات فقط خوبی و خیر پیش بیاد.

گاهی وقتها یکی یه قضاوت میکنه ومیگه اگه بلدبودی خودت همین آدم روآدم میکردی مثل فلانی وتو عرضه نداری دلم خیلی پربوداینجا غرغر کردم امروز زن داداشم رفته برام مانتو وروسری خریده یوهو گریه ام گرفت نمیدونم چم شده بود اخه خودشون کلی بدهکاری دارند. آره ازاصل پولم حدود دومیلیون برداشت کرده بودم
اینجوری اصلش میمونه انشالله بشه ممنون

نیلین سه‌شنبه 10 مهر 1397 ساعت 12:40

حوا جان خیلی ناراحت شدم کاش حداقل مامانت اینجوری نمیکرد نمیدونم درست باشه ولی خونه بابات بمون مامانت نمیتونه بیرونت کنه یه کم بیشتر دفاع کن از حقت در مقابل ادم وخانواده اش وهمینطور خانواده خودت کاش میتونستی بری خونه خودت مهریو رو بذار اجرا چرا نمیشه ادم بچه نگهدار نیست میخواد بهت فشار بیاره حتی بعد هفت سال

مامان عصبانی میشه امپرمیچسبونه بعدهم زود پشیمون میشه الکی برگردم خونه که نمیشه برگشتنش یه بهونه ای میخواد آره بچه نگهدارنیست فقط هارت وپورت میکنه خودم فکروخیال میکنمبعدهم اونبارکه چندروز مونده بود پیشش با اون پسرش برده بودشون خونه مادر، دلم نمیخواد پیش اونا باشه ازشون خیلی بدم میاد

زهرا سه‌شنبه 10 مهر 1397 ساعت 08:01

چقدر ناراحت کننده بود
این نیز بگذرد......
در اینکه خانم خوبی هستی شکی نیس ولی خوبی زیاد اونم در مقابل هرکسی همیشه درست نیست. دوبار که ازش تشکر کردی میزاشتی یه بارم اون ازت تشکر کنه و بعد ادامه میدادی. همه جیز بهتره دو طرفه باشه. بنظرم شما که قصدت طلاق نیست بهش بگو پسرتو خودت بردار منم مهریه امو میخام که یکم تحت فشار باشه. چرا نتونستی مهریه اتو اجرا بذاری؟ همه سختیارو نزار رو دوش خودت. انشالا جواب صبر و خوبیاتو زودتر ببینی

نمیدونم چرامیترسم بهش بگم پسری ماله تو ومن مهریه ام رومیخوام. میترسم ازعکس العملش هم بخاطر پولش هم چندنفری بهم گفتند مهریه روبذاربرای بعددادگاه نفقه. بعدهم به نظرتون وقتی آدم چیزی بنامش نیست چجوری ثابت کنم دارایی داره ماشین وخونه سند نداره، فقط قولنامه ایه مغازه هم پیش خریده تازه دادگاه چندماه به چندماه وقت میده. دعاکن انشالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد