تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

رفتم پایین

دوروزه دریه حرکت انتحاری رفتم پایین اینجوری کمتربحثمون میشه گرچه امکاناتش درحد موکت وروفرشی وبخاری وحمام گرمه ولی خداروصدهزارمرتبه شکر 

یکی ازدوستای مامانم سه تاخواهرشوهر داره که هرسه تاطلاق گرفتند بامامانم حرف زده گفته به حوا بگو برگرد سرزندگیت وخوش باش خوش بگذرون این سه تاخواهرشوهر من الان دارند کلفتی این واونو میکنندتااموراتشون بگذره بچه هاشونم بهشون سرنمیزنند شوهرهم براشون پیدانشده وهیچ جا هیچ خبری نیست همه درگیرهمین خیانت هاند وهرسه تادامادها ازهمدیگه یادگرفتند رفتند دنبال زن بازی حالا اونا خوششونه واینا افتادند توخونه مادری همش هم دنبال یه لقمه نون 

مامان هم یعنی اومده بودپیشنهادبهم بده 

منم گریه ام گرفت گفتم من به مردها اعتماد ندارم که حالا غصه شوهرنداشتن روبخورم اصلا شما نمیفهمید من چی میگم من میگم دیگه طاقت کارهای این مرد روندارم اگه میخوای بمونم پیشش دیوونه بشم بگو تابرم 

مامانم میگه من برای خودت گفتم خودت میدونی اخه بچه اتم گناه داره 

قشنگ بین حرفهاش معلومه دلش میخواد پیشش نباشم ومن پرازغصه میشم چون نمیتونم توی روش بیارم 


بابام میگه مامانتو ولش کن جوابشو نده میگم توخونه بابام جاندارم میگه چرا جا داری توتاج سری ولی جواب این رونده اعصابش ازفوت باباش خورده درکش کن 

کلا از ده سال پیش که بابابزرگ مریض شد هرچی رفت اخلاق مامانم بدترشد یادتونه گفتم میترسم بابابزرگم فوت کنه قشنگ ازهمین روزها میترسیدم اونبار هم که توخونه بودم میگفتید بچه روبذارپیش مامانتو برو کار ومن میگفتم شرایطش نیست دقیقا منظورم همچین شرایطی بود حتی وقتی میگفتین طلاق بگیرومیگفتم شرایط برگشت ندارم دقیقا اینروزها روبه چشمم میدیدم 

دادگاه تمکین افتاده برای 19 آبان نمیدونم چراتکلیف دادگاه اجرت المثل مشخص نشده فقط برام پیامک اومده که ازفلان شعبه به فلان شعبه انتقال داده شد ودرفلان شعبه رای صادرشد حتی توی سامانه هم نه پیغامی نه ابلاغیه ای نه هیچی 

دیشب هم بااون روحانی مشاورتلفنی حرف زدم ونتیجه دادگاه روبهش گفتم یکمی ازخدا گفت که حتما توروند دادگاه کمکت میکنه وصبورباش 

آخر همین هفته هم قراره کارشناس نظرش روبده نمیدونم چی میشه 

دعاکنین یه چیز سفت وسخت براش ببرند یعنی میشه دلم میخواد یه هزارم دردهای منو بکشه دلم میخواد بفهمه بی پولی یعنی چی 


نظرات 3 + ارسال نظر
فاطمه دوشنبه 30 مهر 1397 ساعت 01:32 http://taghdireman.mihanblog.com/

دوست مامانتم چیزایی گفته ها. آخه با این شرایط چطور میشه خوش باشی و خوش بگذرونی؟؟

مامانت که نمیخواد این زجرا رو بکشه تویی که زجر میکشی و زندگی بهت زهر میشه. اخلاق مامانت فکر کنم قابل تحمل تر از اخلاق وکارای آدم باشه...

ان شاالله که یه چیز سفت و سخت براش ببرن حالش جا بیاد...

اره به مامانم گفتم که من نمیتونم تحمل کنم اگه برم پیشش یه کاری دست خودم ممکنه بدم انشالله خداازدهنت بشنوه

ویرگول دوشنبه 30 مهر 1397 ساعت 00:19 http://haroz.mihanblog.com

صبور باش دختر
هر چی باشه مامانته بهتر از ادن بی همچیزه که
دلت رو بده بخدا و برو جلو. نگران نباش. هر چی باشه و مامان و بابت هر چی بگن باز بهتر از اون و کاراشه بخدا
خوشحالم که رفتی پایین‌. اینطوری یکم اعصابت آرومتره

پایین راه فرارخوبیه گرچه 24 ساعته نیست ولی هروقت اعصاب مامان خورد میشه میرم پایین واین خیلی برای بچه ام خوبه

khatoon یکشنبه 29 مهر 1397 ساعت 18:22 http://khaterat-engineer.blogsky.com

سلام حوا جان
کار خوبی کردی رفتی پایین اگه بتونی یواش یواش همه چیت رو جدا کنی مطمئن باش اعصابت راحت تر میشه
توکلت به خدا باشه ان شا الله اجرت المثل و مهریه تو بگیری و برای خودت کاری دست و پا کنی که بتونی مستقل شی
در مورد لینک هم مشکلی نیست عزیزم

سلام خاتون عزیزم. دعا کن این روزها طاقتم بیشتربشه دارم میترکم اگه پول دستم بیاد اول پسری رو میذارم مهد کودک ومیرم دنبال کارپیداکردن تا دست وبالم بازتر بشه. ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد