ازدست خودش ومامانش بابت یه دونگ خونه شکایت کردم .
امروز نوبت مشاوره کلانتری داشتیم
رفتیم کلانتری
یه دروغهایی گفت قلبم درد میکنه بغض دارم گریه ام نمیاد
مدام میگفت ازش دزدی کردم
میگفت رفتم شکایت ازپدرت و شاهدهم دارم که بهم تهمت زده واینا
بعدم میگفت نه فحشش دادم نه دست بهش زدم نه توهین بش کردم
حق نداشته برگرده خونه حق نداشته بیاد تواتاق من
دلم پره
کی تموم میشه
قرارشد بفرستند تحقیقات محلی که چون مامور نداشتند گفتند برو دادگاه اگه لازم بود دوباره قاضی میفرسته تحقیقات
من مطمینم همسایه هامون ازش میترسند
دعاکنین ترس خدایی بیفته تو دلشون وشهادت بدند
خسته ام ازبی عدالتی دنیامون
کاش امام زمان میومد سفره هرچی ظلمه برمیچید
قوی باش حوا ...
ان شالله روزهای خوب و آروم هم میاد برات ...
انشالله .برام دعاکن امروز دادسرا نوبت دارم برای ضرب وشتم