تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

کارشناس امضا شناسی

باعرض پوزش از ویرگول عزیزم که خیلی عصبانیش کردم 

ازوقتی پول کارشناس روپرداخت کردم هرچی بهش زنگ میزدم میگفت وقت ندارم تا چهارشنبه ی دوهفته ی پیش که بالاخره لطف کردند وجواب دادند وقرار گذاشتند تو کانون کارشناسان که براش هرچی مدرک دارم ببرم

منم هرجایی که ازشوهرم امضا داشتم بردم نزدیک دوازده هزارتومن فقط پول کپی هاش شد 

گفت باید قرار بذارم که شوهرت ومادرشوهرتم بیاند ولی گفتم اگه میشه نمیخوام ببینمشون گفت خیلی خوب جداجلسه میذارم که دعواتون نشه 

قبل ازاینکه ملاقاتش کنم توی یه طبقه دیگه دیده بودمش که داشت به یکی نصیحت می‌کرد اصلا با صاحب پرونده قاطی نشو واجازه نده زیاد باهات حرف بزنه تودلم گفتم وا چه وکیلی بعدا دیدم ای دل غافل این همون کارشناس خودمه 

با یه من عسل هم نمیشه خوردش

بهش گفتم مادرشوهرم فلان جا امضاش هست منظورم بانک  وشوهرداری بود اونم گفت اگه بخوام برم شهرداری 200دیگه باید پول بریزی حساب

گفت من کارمو بلدم خودم بلدم چجوری ازشون امضا بگیرم 

همچین هم باعصبانیت انگارمن بهش توهین کردم

آخه مگه چندبار من کارشناس دیدم که بدونم کارشون چجوریه من فقط نگران پرونده امم 

اینقدرم ماشالله سرشون شلوغه من حداقل پرداختی رو داشتم بقیه به نسبت پرونده پول داده بودند وبه نسبت اون هم باهاشون حرف زده میشد

یه خانمی بود خیلی گریه کرد وبه یه کارشناس گفت حقمو خوردین ومن ازهمون جا دلم لرزید

هفته پیش پیام اومد که روز 1اسفند برامون جلسه مجدد رسیدگی گذاشتند به کارشناس که زنگ زدم اصلا اجازه نمیده 2دقیقه صحبت کنم فرتی گوشی رو بدون خداحافظی قطع میکنه 

 خوب من ازکجا بدونم الان پرونده ام چی میشه آدم هم که عکس العمل خاصی نشون نداده 

این هفته قراربوده باهاش جلسه داشته باشه ونتیجه روبه دادگاه اعلام کنه

دیگه کلی استرس دارم خدامیدونه


همش میگم نکنه با اون آشنایی که آدم داره باعث بشند کارشناسه روبخرند چی بگم 


هفته پیش هم باآدم بحثم شد به گفته دوستان بهش لیست میدادم که برای پسری خرید کنه 

گاهی یه چندتا خوراکی میخرید ولی چندوقت بود همون هم نمیخرید بهش پیام دادم میخوام ببرمش مهدکودک گفت ازهمون پولی که قراره بابت نفقه بگیرم ببرمش هنوز که پولی نگرفتم ومگه قراره با330تومن چی کارکنم اینجا که پیداکردم ونزدیک محل کارمامانم هست 240میگیره درماه 

مامانم گفت غصه نخورتوکه میای پیشم من بجاش پول مهدکودک پسری رومیدم 

یه روزهم بردمش که بعدش سرماخورد منتظرم کامل خوب بشه بعد ببرمش

اینقدرهم دوست داره که نگو

مامان اینا هم نزدیک قراردادشونه دارند دنبال مغازه میگردند امیدوارم یه جوری مغازه پیداکنند که بتونم پسری رو ببرم مهد اینجوری نصف روز کمتر آدم میبینتش 


این روزها دستم به خونه تکونی هم بنده نمیدونم میشه دست تنهایی دوطبقه رو تمیز کنم یانه 

خیلی خیلی التماس دعا دارم 

یه جاهایی واقعا کم میارم 

آخر نوشت ‌‌؛حس وحشتناکیه که یه عده حتی همجنست بهت پیشنهاد بده که هروقت طلاق گرفتی برو صیغه ی یه مردپولداربشو ومن متنفرم ازاین دید چقدر فرهنگمون داره رو به عقب میره چقدر مردم راحت درمورد صیغه شدن به بهانه ی شرعی بودن حرف میزنند این حرفها خنجرمیزنه به قلبم اشکمو درمیاره


نظرات 3 + ارسال نظر
نازنین چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت 10:51 http://manamdegeh.blogfa.com

سلام
این روزای سخت هم میگذره و بالاخره روزایی میاد که ایام به کام تو باشه .
دنیا همینجوری نمیمونه عزیزم

سلام عزیزم اومدم وبلاگت با کلی شرمندگی برات توضیح دادم. کاش اینروزها بگذره خیلی خسته ام خیلی تنهام

اعظم 46 سه‌شنبه 30 بهمن 1397 ساعت 20:10

سلام خوبی توکل بخدا فردا معلوم می شه

خدا بزرگه

سلام ممنون یه جلسه ساده بود ولی باید بیام یه چیزهایی رو توضیح بدم

زهرا دوشنبه 29 بهمن 1397 ساعت 11:36

حوا جان عزیز و دوست داشتنی شما یک خانم باکمالات و کامل و توانمندی و اونایی که پیشنهاد صیغه و .. میدن فکر میکنن برا زندگی حتما باید دستت تو جیب یه مرد باشه... مطمئنم خیلی خوب از پس سختیای زندگی خودت و پسرت برمیای. غصه هیچیو نخور خیلی چیزا دست ما نیست رای کارشناس و قاضی و ... این دوران سختو آرزو میکنم به سلامتی پشت سر بگذاری و روزای پرآرامشی برا خودت و پسرت و خونوادت بسازی

اصلا زنها یه مدلی شدند تواین وضع بداقتصادی تا یه جروبحث باشوهرشون میکنند میگند خوش به حالت حوا کاش ما جای توبودیم از دست شوهرمون ازاد میشدیم میرفتیم صیغه میشدیم پولمونو میگرفتیم ومیرفتیم میگشتیم وخوش دنیا رو میگذروندیم اونا چی فکر میکنند ومن چی فکر میکنم من دلم یه خونه امن میخواد حالا سر خرجی و مردسالاری ومادرشوهر هم دعوا شد شد اینقدر این خیانت ادم بهم فشار آورده که گاهی میگم اگه این نبود هیچ وقت گلایه ازبقیه چیزها نمیکردم انشالله ممنون عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد