تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

دادگاه اعسار از دیه

ازوقتی دادگاه اعسار مهریه تمام شد رفتم محلات چندروز بعدش ازدادگاه زنگ زدند که بیا نامه های استعلام رو بگیر خودت برو دنبالش تا کارت زودتر حل بشه
دوشنبه رفتم دنبالش از ۸صبح تا ۱۱کار گرفتن نامه ها تو دادگاه طول کشید
بعدم رفتم اتحادیه صنف شغل ادم که با هزارتا دردسر تونستم جواب نامه رو بگیرم اولش که رییسشون خیلی بد برخورد کرد با یه جبهه گیری خفن ،هنوز قضیه رو نمیدونست میگفت ما باید جواب نامه رو بدیم به خانم ... یعنی همون مادر ادم اخه پروانه مغازه بنامه مادر هست منم یک ساعت طول کشید تا بهش بفهونم من شاکی ام من باید جواب نامه رو ببرم واین بشر مگه قبول میکرد همچین هم هی مادر شهید مادر شهید میکرد منم اشکم دراومد گفتم اگه مادر شهید هست مادر ادم هم هست که همچین کارهایی رو میکنه دیگه یواش یواش نرم شد تا ساعت ۲هم اونجا دستم بند بود فرداش هم رفتم سه تا بانک سر زدم برای گردش حساب گرفتن از حسابهای ادم
اینقدر بدم میاد که برای یه کار انجام دادن هزارتا فضولی میکنند تو زندگی ادم
اخرین جایی که اونروز رفتم قرض الحسنه ای بود که ادم خیلی باهاش کار میکرد
اینو بگم که قانون دادگاه اینه از لحظه ای که مرد تقاضای اعسار میده دارایی  یک سال قبلش رو بررسی میکنند
که به حول وقوه ی الهی حسابهای ادم‌نصف سال۹۷ازطرف ثبت اسناد بسته بود ودوتا بانکهاش اصلا به درد نخورد
ولی از اونجایی که خدا همه درها رو به روی من نبسته همون حساب قرض الحسنه اش خیلی به درد خورد چون اونموقع که تاکسی رو فروختم بی اجازه من رفته بود چکها رو خوابونده بود سر حساب خودش این باعث شد الان گردش حسابش بره بالا اینم نتیجه طمع خودش بود که به درد من خورد
بعدش هم رفتم کلانتری محل همونجا که برای ضرب وشتم هم شکایت کرده بودم وتحقیق کردند
برای اینکه ثابت بشه ادم دروغ گفته که کارگر مامانشه قاضی نوشته بود تحقیق محلی انجام بدند
رییس کلانتری گفت برید وساعت۲بیایید مامور ببرید برای تحقیق
اونم خوشبختانه ودر عین ناباوری من چندتا از همسایه ها گفته بودند که مغازه ماله ادم وبرادرهاشه و۲۰ساله که اونجا کارمیکنند وباهم شریکند
روز بعد رفتیم دادگستری زرین شهر یه نامه نیابت داشتیم بخاطر همون مغازه پیش خرید شده ادم توی فولادشهر که زیر نظر زرین شهر بود
با دردسر از شعبه خانواده اش نامه استعلام از املاکی رو گرفتم به طرف زنگ زدم که گفت مغازه رو خریده از ادم وبعد یوهو فهمید قضیه چیه گفت من که الان نیستم تاشب هم نمیام برو فردا بیا
دیگه هرچی تماس گرفتم برنداشت
فرداش دوباره رفتیم فولادشهر واملاکیه تا ساعت۱۱:۳۰نیومد حالا دادگاه تا ۱بیشتر باز نبود چون پنجشنبه بود
وقتی املاکیه اومد یوهو گفت من خبر ندارم واصلا ادم نمیشناسمو برید از شرکا بپرسید حالا خودش مدیر عامل مجتمع تجاری بودا مثل چی داشت دروغ میگفت دلم میخواست تیکه تیکه اش کنم
به شرکا نامحترمشم زنگ زدم‌به خصوص همونی که هربار برای قسطها زنگ میزد همونی که پای معامله هم امضاش بود مثل یه سگ‌کثیف خودشو به ندونستن زد انگار یا ادم باشون هماهنگ شده بود یا واقعا ریگی به کفششون هست  برگشتم زرین شهر که گفتند قاضی رفته
شنبه هم دادگاه اعسار از دیه بود
صبحش رفتم دادگاه اعسار مهریه هرچی نامه استعلام داشتم بردم میخواستم یه کپی از استعلامها روببرم دادگاه اعساراز دیه که قاضی گفت بگو اونها ازما استعلام بگیرند دوباره یه نامه مجددهم برای صنف داد چون جواب رو کامل نداده بود
از دادگاه اعسارازدیه بگم که قاضیش معلوم نبود چش بود
ادم حسابی زبون دراورده بود میگفت این زن ودوتا بچه رو دارم نفقه میدم ودرامدم ۱۴۰۰هست واز کجا ببارم بدم
منم لایحه نوشته بودم داده بودم به قاضی
قاضی هیچیراز من نپرسید
شاهدهای ادم هم همون همسایه ودوست ادم بودند دوستش کهذبه عمد نیومده بود اینو بعد دادگاه فهمیدم پایین دادگاه بوده هرچی ادم بهش زنگ میزد میگفت الان میام ولی نیومده بود
همسایشونم که اصلا کارت ملی نیاورده بود واگه من رضایت نمیدادم قاضی شهادتشو قبول نمیکرد
قاضی ازش پرسید که ادم چکار میکنه وچقدر درامدشه
اونم گفت من میدونم تو فلان مغازه کار میکنه خودش گفته درامدش همین قدره ولی من نرفتم بپرسم درامدش چقدره ...قاضی گفت قسم بخور گفت من قسم نمیخورم و با خود ادم هم طی کردم که قسم نمیخورم
ادم هم عصبی بود که چرا دوستش نیومده
به قاضی گفتم من نباید دفاع کنم از خودم
گفت منکه بیکار نیستم وقت ندارم که به حرفات گوش کنم تو لایحه نوشتی دیگه همونو میخونم دیگه بعدم یوهو گفت تو اگه زن زندگی بودی با دوتا بچه تو دادگاه نمیگشتی
منو بگو بقدری ناراحت شدم که نگو حالم تا دوروز ازاین حرف بد بود
بهش گفتم من یه یچه دارم اون یکی بچه مال من نیست ماله زن قبلیشه بعدم این درخواست طلاق داده ادم هم میگفت دروغ میگه وخلاصه قاضی منو از اتاق بیرون کرد گفت برو
ادم هم داشت چونه میزد که دوستش بیاد شهادت بده
رفتیم پایین دوست ادم یه گوشه ایستاده بود تا‌مارو دید هول شد به حالت دو اومد سمت دادگاه
ادم هم اومد بهش توپید اونم گفت الان رسیدم ودیر شد وخلاصه بهونه میاورد ادم برگشت بهم گفت که من دارایی دارم اره حالیتون میکنم براتون دارم و... شروع کرد به توهین کردن
بهش گفتم دهنتو ببند برای این توهینها باید جواب پس بدی که بابا زورکی منو برد توی ماشین
بعد هم برگشته بود سمت اونها وبه دوستش گفته بود پس قرار بود برای اشتی قدم برداری اینکارا چیه توهین کردنها چیه گفت وقتی ادم نمیخواد من چیکار کنم بعدم گفته بود چرا دخترت اومده شکایت ادم قسم میخوره که دست هم بهش نزده ومن اگه برای یه هول دادن زنم میرفت شکایت سرشو میبریدم
بابا گفته بود مگه زدن دیگه به چی میگند بعدم اینم بره سر زنشو ببره توهین کردنهاش ماله چیه
نمیدونم دقیقا بابا براچی این حرفو زده بهش
بعدم که اومدیم خونه من از دوست ادم خیلی عصبی بودم تا بابا رفت کار من به دوست ادم زنگ زدم وسنگامو باش واکندم که البته از موضعش کوتاه نمیومد ومیگفت نباید برای یه زدن شکایت میکردی وشما تویه خونه زندگی میکردین وزشت بود وبعدم میگفت ادم درامدش کمه از کجا بیاره این پولها خوردن نداره زشتهذبرای این چیزا دستشو‌پیش من دراز کنه
منم گفتم چطور غلط اضافی که میکرد من زنش نبودم زشت نبود چطور اونموقع که منو میزد زشت نبود این که دفعه اولش نیست دفعه های پیش بخشیدم الان نمیبخشم حق شرعیمه تو قران هم نگفته موقع زدن اگه زن وشوهر بودن اشکالی نداره  و...
اما اخرش یه نفهمی عجیبی قاطیه حرفاش بود
تهش دید از زبون من برنمیاد گفت من میگم زشته شما میگین دفعه اولش نبوده هم من حق دارم هم شما وخداحافظ
انگار حق اون برای من اهمیت داره
بماند که تواین زنگ زدن مامان از طبقه بالا فالگوش ایستاده بود وشری شد که نگو از همون شر هم خیلی اذیت شدم حال روحیم بهم ریخته حسابی
روز بعدش رفتیم دوباره زرین شهر که به قاضی گفتم چی شده اولش گفت خوب ماکه نمیتونیم طرفو مجبور کنیم به کاری اینقدر لجم گرفت قاضیش درست شبیه ماست وخیار بود حال نداشت حرف بزنه
بعدش دفتردارش گفت برات وقت رسیدگی زده ادرس املاکیه رو بنویس تو لایحه ات وبرداربیار تا نوبت بزنم هردوتاییتونو بعدا میخواند
که اومدم اصفهان دیروز جوابش اومد که تصمیم نهایی صادر شده وبرگردونده شده دادگاه اصفهان همین یعنی حتی اون جلسه رسیدگی منظورش نوشتن همین یه خط بوده
دیروز رفتم صنف شغل ادم ونامه رو دادم اونجام الکی باید دوندگی کنی بازرسشون تلفنشو دادگفت نامه باید بره کارگروه تا جواب بدیم زنگ بزن هروقت اماده شد بیا بگیر این شد که من دست خالی فعلا برگشتم
خسته ام ازتمام مردهای دنیا خسته ام از نفهمیشون اگه زن ناقص العقله به نظرم مرد اصلا عقل نداره
راستی بخاطر فحشهای ادم تو دادگاه اعسار از مهریه وقتی از محلات برگشتیم بچه رو رفتم دادم به ادم گفتم یه مدت پیشت باشه که یکم ترسیده بود‌وهی به بابا گفته بود چرا وزنگ زده بود که علت رو از من بپرسه ویعنی میخواست منو بترسونه میگفت بیا دادگاه بنویس که بچه ماله منه
بگذریم از بحثهای الکیمون اخرش بچه رو از یکشنبه تا جمعه نگه داشته بود
بعدا فهمیدم غذا میخریده میبرده خونه مادر تا بچه اونجا بمونه فقط شبها میبردتش خونه بیخود نیست مادر تحمل کرده بچه رو
فقط دلم میخواست بچه یکماهی بمونه که بابا نگذاشت
خیلی بهم سخت گذشت ولی داشتم رو خودم کار میکردم که دلسوزیهای مامان وبابا زد خرابش کرد
دیروز هم طلبکاریم از نفقه رو روی کاغذ نوشتم دادم به برادرم که باتلگرام برای ادم ارسال کنه وبهش گفته بود اگه ندی دوباره میریم اجراییه میگیریم
راستی یادم رفت بگم ازروز قبل دادگاه اعسار از دیه ادم هی پیام میداد که بیا رضایت بده تا برای پسری هم کفش بخرم هم ماشین شارژی میگفت کاری برای پسری میکنم که تو خواب هم نبینی
انگار خر گیر اورده هرکاری برای پسرش میخواد بکنه وظیفشه تازه مگه پول دیه رو خودم نمیتونم خرج بچه ام بکنم که اون بیاد این کارو بامنت بکنه




نظرات 3 + ارسال نظر
ویرگول یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 ساعت 20:50

کجایی باز ازت خبری نیست؟؟؟؟

هستم خسته ام برای یه استعلام هی باید بکوبم برم اونور شهر منو دست به سر میکنند برمیگردم خیلی حرص میخورم سرش

اعظم 46 پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1398 ساعت 22:44

صبور باشید پیروزی باشماست

ممنون

ویرگول سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1398 ساعت 22:27 http://haroz.mihanblog.com

یعنی من موندم این ادم چقدر بی عقله آخه
یه جوری حرف می زنه واقعا می مونم اصلا چیزی حالیشه؟ اون پاراگراف آخرت اعصابم رو بهم ریخت. تو رو خدا کوتاه نیااااااا تا آخرش برو. مرتیکه واقعا هیچی حالیش نیست بخدا

پای پول که میاد وسط یه جوری التماس میکنه که هیچی التماسشم به ادمیزاد نرفته هرراهی بلد بودم رفتم بلکه ادم بشه ولی نمیشه لعنتی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد