تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

قانون مزخرف هبه

هربار باید یه چیز جدید برام اتفاق بیفته

بیخودی دلخوش کرده بودم 

بااینکه از چندتا وکیل سوال کردم قبلشم از قاضی سوال کرده بودم ولی انگار هنوز راهنمایی کردن تو مملکت ما یه معنی دیگه میده 

خیلیناراحتم نه بخاطر مالی که از دستم میره بخاطر ابروم بخاطر نیش وکنایه های اذم ومادر 

خدا لعنتشون کنه 

قضیه یه دونگ خونه بود که کارشناس نظر داده بود برای درست بودن قرارداد ش 

دیشب رایشو اومد ومن تمام امیدمو از دستدادم 

احتمالا بدونین که دارم چی میکشم 

رای به نفع ادم صادر شده حالا چرا 

چون ماله من هبه بوده از سوی ادم والان ادم پشیمون شده وبهش مرجوع میشه 

دقیقشو میخواین https://www.yasa.co/blog/what-is-the-hefty/ا ینجا رو بخونین متوجه میشین 

خدا لعنتشون کنه این دیگه چه قانونیه 

وکیله میگفت امیدی به اعتراض نیست 

مامان بابا رفتند مشهد منتظرم برگردند برم چندجا سوال کنم ببینم واقعا نمیشه اعتراض کرد 

درمورد اتحادیه ی کوفتی هم که بعد اون همه دوندگی نوشتند که کل درامد مغازه ی ادم ۲میلیون درامد داره ومن شوک زده ام

بعد اون همه برو بیا و‌جروبحث اقای رییس  که باهماهنگی همکارهاشون برای اینکه مشکلی از نظر دارایی پیش نیاد اینو نوشتند وقتی رفتم دادگاه اونجا به پیشنهاد قاضی روش اعتراض گذاشتم تا کارشناس, حقوق ادمو معلوم کنه که چشمم اب نمیخوره نمیدونم چرا به دلم افتاذه این قضیه مهریه هم به نفع ادم میشه وبا یه قسط بندی الکی طلاق منو میده 

تازه دوباره میخواستند یه استعلام دیگه بفرستند زرین شهر که گفتم دیگه نمیرم وگفتند پس خودمون میفرستیمش که احتمالا یکی دوماهی طول میکشه 

قاضی گفت اون حکم طلاق که سه ماهه بوده قابل تمدیده


از خدا خواستم دشمن به شادم نکنه ولی بااین یه دونگ خونه دشمن به شاد شدم حسابی مرتیکه پنج صبح زنگ زده رو گوشیه خونه ول هم نمیکرد نمیگه بچه خودش بدنش میلرزه منم گوشی رو برنمیداشتم احتمالا ازموفقیتش میخواست پرده برداری کنه


نظرات 1 + ارسال نظر
اعظم 46 چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 ساعت 18:47

واقعا در رشته حقوق با کلمات بازی می شه وحقی نا حق می شه کاش یه دونگ رو می فروختی (البته نمی شد)

هرکی میخواد ازدواج کنه اول باید یه کلاس برای شناخت حق وحقوقش بره به نظرم واجبتره تا اون کلاسهای مزخرف تو ازمایشگاه.م ن اصلا فکرشو نمیکردم وگرنه فروختنش یه راه درو بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد