تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

فحش لازم شدم

یکی میخواد به من بگه تو ادب نمیشی 

بچه الان چندوقته سرماخورده نمیتونمم دارو گیاهی بدم گاهی به زور میدم ولی باید مرتب بخوره که از پسش برنمیام الان حساسیت پیدا کرده توی مدرسه سفره حضرت رقیه انداختند کیک بهشون دادند خورذ به سرفه افتاد اومد خونه منه نادان بهش حلیم بادمجان دادم بدتر شد زنگ زدم ادم بچه داره خفه میشه بیا ببرش دکتر یا نوبت بگیر که خودم ببرمش میگه من وقت ندارم میگم تو که جمعه ویکشنبه دنبال عشقتی پس کی وقت داری میگه به من چه وگوشی رو قطع میکنه

چراهنوز احمق تشریف دارم که فکر میکنم مثل بقیه باباها دلش میسوزه وقتی صدای سرفه ی بچه اشو بشنوه 

یعنی بیشتراز دست خودم عصبانیم 

یادمه پارسال بهم گفت بیا امتیازمغازه روبگیر برو من هواتونو دارم کمک حال بچه میشم امروز یاد اون حرفش افتادم وگریه ام گرفت

بردمش دکتر یه شربت داد 30تومن اومدم بروشورشو خوندم گفتم خداروشکر چه چیز خوبی به دوستم گفتم گفت این زیاد اثر نداره من امتحانش کردم برای بچه ام


مامانم رفت خونه مادرجونم چند روز 

مادرجونم درمورد من باهاش حرف زده بود

دیشب زنگ زد بخاطر رفتاراش عذرخواهی کردوگفت من اعصاب ندارم تو به دل نگیر بعدم قربون صدقه ام رفت 

چقدراحتیاج دارم یه مادر صبور داشتم بغلش میکردم وزار زار گریه میکردم وارومم میکرد خیلی بده تنهاییاتو باغصه هات حرف بزنی واونا بیشتر بهت بچسبند. 


دلم خوش بود داداشم اومده اصفهان ولی کارش همش ماموریت داره از7روز هفته 5 روزش اصلا اصفهان نیست 


نظرات 4 + ارسال نظر
مریم شنبه 20 مهر 1398 ساعت 14:02

سلام حوا جان .به پسری جوشونده مرزنجوش بده اگه جامع مرزنجوشو هم بهش بدی همراه با جوشونده که خیلی خوبه .منو که یادته پارسال چقد اوضاعم فجیع بود با این خوب شدم .
عادم ارزششو نداره واقعا هیچجوره که بهش فکر کنی .کلا باید نادیده بگیریش .آبی ازش گرم نمیشه .

سلام عزیزم. ممنون که گفتی. چقدر خوب کهخوب شدی. خداروشکر. الان میام از عادم میگم بره بمیره خبر مرگشو بیارند برام

فرانچسکا جمعه 19 مهر 1398 ساعت 13:03 https://meinthemirror.blogsky.com/

خیلی سخته واقعا نمیتونم بگم درک میکنم چون جای شما نیستم‌ اما امیدوارم مشکلاتت هرچه زودتر حل بشه و پسر گلت هم حالش خوب بشه، راستی من برای سرفه و گلو درد بلغور و عدس میخورم، معجزه میکنه. هر دو رو قبل از پختن خیس کنید تا نفخش اذیتتون نکنه.

ممنون. انشالله هیچ بچه ای دیگه بچه طلاق نشه بله ممنون به توصیه اتون عمل میکنم انشاالله بهتر بشه

زهرا چهارشنبه 17 مهر 1398 ساعت 08:06 https://farzandenakhaste.blogsky.com

حوای عزیز دختر منم همینجوری بود با عسل خیلی درمان شد تقریبا هر روز بهش شربت عسل آبلیمو یا عسل خالی میدادم خیلی بهتر شد حتی الانم سرما بخوره و شب با سرفه هاش بالا میاره از اون اسپری های تنفسی بهش میدن دکترا ولی اثر نمیکنه سریع بلند میشم بهش یه قاشق غذاخوری عسل میدم مثل آب روی آتیش میمونه ......... انشالا زود خوب میشه . از این مردا امید خیر نیس ... مخصوصا که میدونه خودت خیلی دلسوز بچه ای

دقیقا عسل عالیه. منم سیب رو میذارم توی فلاکس دم میکشه یه کمی عسل اضافه میکنم میذارم بالا سرمون برای سرفه عالیه مشکلم اینه نمیخوره لجبازه ومرغش یپا داره فسقل بچه اره میدونه جای بچه گرم ونرمه به یه ورشم نمیگیره

نینا سه‌شنبه 16 مهر 1398 ساعت 10:44

سلام حواجان.اشتباه تو در رابطه با بچه این ه که سعی میکنی عادم را درگیر مسائل بچه کنی .وقتی اون مسوولیت پذیر نیست اگه دندان توقعت را بکنی بندازی دور هم برای خودت هم برای بچه راحتتره.اگه واقعاا حضانت بچه را میخوای قبول کنی باید فرض کنی پدری نداره.از لحاظ قانونی و امضا و.. هم وقتی تو حضانت داری مدرسه کاری به پدر نداره.بنظر من یه مقدار لج و لجبازی قاطی این کارشده و برای بچه اصلا خوب نیست.روابط عادم با بقیه هم به خودش مربوطه.تو اصلا در موردش حرف نزن.

وقتی تو خونه اش بودم مارو ول کرده بود چسبیده بود به اون یکی پسرش دم به دقیقه باج میداد که فقط صدای پسرشو بشنوه ولی نوبت به من که رسید انگار مهم نیست که ببینتش یانه گاهی اصرار میکنه وغر میزنه ومیره به داداشم گلایه میکنه ولی بعد که بچه رو میاره میفهمم تو خونه تنهاش گذاشته ورفته بیرون خب چه کاریه بچه بهش دادن. من لجبازی نمیکنم فقط میخوام پدر بچه ام ادب بشه خیلی درحق من ظلم کرده نمیخوام درحق بچه امم ظلم بشه همیشه حس زن دوم یا زن هزارم رو داشتم نمیخوام بچه امم همین حس رو به باباش پیدا کنه منکه هنوز ازش جدا نشدم از نظر قانونی زنشم وباید احتیاجات دوتاییمونو براورده کنه از نظر قانونی اجازه زن گرفتن نداره چون درخواست تمکینش رد شده از نظر قانونی چیزی که قاضی برای حضانت بچه نوشته درمورد بعداز جاری شدن صیغه طلاقه دردم همه این هاست. نه امیدی به عادم دارم نه توقعی برای خودم ولی برای بچه ام میجنگم. مردی که زندگیشو به یه نگاه میفروشه بچه اشم میفروشه نمیخوام اینجوری باشه هر راه حلی که به نظرم بیاد انجام میدم. حق بچه من تو این دوره زمونه نباید بشه خرج هرزگی یه زن دیگه تو این چندسال خرج چندانی برای بچه نکرده همش رو دوش پدرم یاخودم بوده اگه کاری کرده از چشمام دراورده الان از این خبرها نیست اگه همین قانون قراره بچه امو تو هفت سالگی بده به ادمی مثل عادم پس عادم هم باید وظیفه قانونیش رو انجام بده من توقع ندارم فقط حق بچه امو میخوام. اگه مشکل ما چیز دیگه ای بود ومیرفت زن میگرفت فرق میکرد تا زنی که موجب جداییمون شده بشه نامادریه بچه ام اینو زن خیانت دیده خوب دردشو میفهمه درد کمی نیست مس/له کارهای شخصیه عادم نیست مس/له ازبین رفتن ارزوها وجوونیم با اونیه که الان زن صیغه ایه عادمه شما جای من بودی راحت تو فکرتون بی خیال میشدین من نمیتونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد