تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

پیامک عادم

داداشم گفت پسری رو حاضر کن میخوام امروز ببرمش خونمون

چند ساعت بعد عادم پیام داد که بچه رومیخوام بیام ببرم

منم گفتم:

بچه حالش خوب نیست توازش وامیگیری اوف میشی درضمن رفته خونه اونیکه زحمت کشید براش پدری کرد بردش دکتر

گفت کجا رفته

گفتم به خودش مربوطه

گفت نشونت میدم به کی مربوطه 

گفتم :

کاری نکن درست حرف زدنو یادت بدما. کاری نکن مثل خودت وحشی بشما. پسری میگه وقتی مریضیم به بابام مربوط نیست بقیه کارهامم بهش ربطی نداره

بعدش رفته بود به زن داداشم پیام داده بود که پسری پیش شماست که زن داداشم گفت جوابشو نمیدم چطور پسری حالش بد بوده اونروز تاحالا حالشو نپرسیده حالا یوهویی بچه میخواد ببره


بااین حال بازم به پسری گفتم میخوای پیش دایی باشی یا بابا 

گفت عادم بابای من نیست بابای همسایه هاست 

ته حرفاش مثل ادم بزرگ هاست دقیقا میفهمه که باباش نیست ویعنی چی


نظرات 1 + ارسال نظر
ویرگول شنبه 20 مهر 1398 ساعت 00:31 http://Haroz.mihanblog.com

چه پرو هم هست ماشالا
خوب کردین، هم تو و هم خانوم برادرت
روش هم نشده از برادرت پسره از خانومش سوال کرده مرتیکه
خدا صبرت بده تا زودتر بتونی از دست این دیو راحت بشی

اره خیلی پرو هست. هنوزم این روشش ادامه داره میام میگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد