تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

کار جدید پیدا کردم

برادرم تو شرکت خودش برام یه کار پیدا کرده رییس دفتره سه برابر اینجا حقوقشه ولی خب من هرچی دو دوتا چهارتا میکنم میبینم نمیشه با پسری یعنی پسری گناه داره با پسری هم حرف زدم گفتم مامان بره بیرون کار کنه تو بیشتر توی مدرسه بمونی یا پیش پدر جون ومادر جون بمونی که گفت نه اصلا دیگه کار نکن 

معلومه کمبود پیدا میکنه علاوه براینکه اگه بخوام برجی یه میلیون هم به مامانم بدم بلکه به چشمش بیاد وپسری رو قبول کنه ولی باز میگم اینم دوروز روز سوم دوباره همون آشه وهمون کاسه 

البته یه تیر توی تاریکی زدم 

یه ندا به صاحب کارم دادم 

گفتم اگه خواستم برم کی خبرتون کنم. اولش گفت یک ماه قبلش بعد گفت چطور مگه چیزی شده

گفتم نه خوب بیمه ندارم وهمون یه شب که برای پسری رفتم بیمارستان ودکتر  کلی خرجم شد و...

گفت با شریکم مشورت میکنم حقوقتونو یه جوری یکم زیادتر میکنیم که بتونید خودتون برای خودتون بیمه رد کنین وانشالله همکاری ادامه پیدا کنه

دیروز تاحالا عادم هی پیام میده که بچه رو شب جمعه ببرم تا شب یکشنبه ولی من اصلا محل نمیذارم مدام هم زنگ میزنه ولی بلاکه دیگه 

بذار بفهمه وقتی میگه به من چه و گوشی قطع میکنه یعنی چه 

من الان میدونم چه خبره دوباره خونه خواهرمرحومش مراسم اربعین هست واین بدون بچه اش نمیتونه ابرو داری کنه یاد بردن بچه اش افتاده من دقیقا عادم رو میشناسم 

تازه مادر بی انصافی نیستم هربار که عادم میگه بیام ببرمش به پسری میگم پسری امروز گفت نمیخوام باهاش برم میخوام برم خونه ی دایی که داییشم اومد دنبالش بردش 

برام تو این روزها دعا کنین 

امروز عصر تنها بودم دلم شکست کلی با امام زمان حرف زدم گفتم یه کاری برام بکن دیگه ابروم رفته تو ابرومو بخر تو دستمو بگیر تو برام دعا کن گفتم از مردم خسته شدم از تنهایی خسته شدم تو برام بزرگی کن 

تو زخم دلمو خوب کن 

خیلی به دعا محتاجم 

دلم باید اروم بشه باید اروم بشه 

نمیخوام تو 34 سالگیم غصه بخورم 

بسه هرچی غصه خوردم 

دعا کنید جدا بشم دیگه نمی خوام اسم عادم روم باشه

دیگه بسمه 

نظرات 4 + ارسال نظر
اعظم 46 سه‌شنبه 30 مهر 1398 ساعت 17:37

هرچی خیره برات پیش بیاد
اگه بیمه داشته باشی که خیلی خوبه کارت پر برکت

اره یه فکری باید بکنم بیمه خیلی واجبه

زهرا دوشنبه 29 مهر 1398 ساعت 09:09 https://farzandenakhaste.blogsky.com

این روزهاتم زود میگذرن از روزهای بودن کنار گل پسری لذت ببر...... ساعات کاری شرکت برادرت چطوریه؟ بخای نخای سال بعد پسری باید مدرسه بره و ساعات زیادی رو باید مدرسه باشه ... حقوق بالا بنفع پسریتم هست.....

از 6:30باید بزنم بیرون تا 7 احتمالا تو خونه باشم خب طولانیه. اگه میشد تو خونه تنها باشه بهتره تا پیش مامانم باشه

غزل جمعه 26 مهر 1398 ساعت 17:12 http://www.oraglar.blogfa.com

سلام حوا جان تولدت با تاخیر مبارک انشالله به همه ارزوهات برسی و هرچه زودتر تو زندگیت با گل پسرت به آرامش برسی

سلام. ممنون.

ویرگول جمعه 26 مهر 1398 ساعت 12:25 http://Haroz.mihanblog.com

اولا تولدت مبارک عزیزمممم
دوما ببین چی به صلاحتون
اگه بچه رو می تونی بزاری بیشتر بمونه تو مدرسه این کار رو بکن و کار جدید رو قبول کن
تو الان بیشتر از هر چیزی به پول نیاز داری تا بتونی زندگیت رو جمع و جور کنی. در هر صورت بیشتر خونه بودنت حتی با پسری فقط باعث می شه با مامان جان بیشتر درگیر بشین. درسته که برای هر دوتون سخت میشه ولی باید یکم سختی بکشین تا بتونین در آینده راحتر زندگین کنید.

سلام خوبی عزیزم. ممنون. گلم. اره بدجوری به پول احتیاج دارم ولی احتمالا پسرم خیلی ضربه میبینه بازم سپردم دست خدا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد