تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

آخرین رای دادگاه خانواده

بالاخره رفتیم دادگاه ،از هرچی دادگاهه حالم به هم میخوره 

دادگاهی که بعد این همه سال حق شرعی منو با یه جفت جوراب بچگانه تمومش میکنه جز کلاه شرعی اسم دیگه ای روی قانونگذاریهاشون میشه گذاشت.

فورا هم شونصد تا امضا میگیرند ازت که  مبادا یک ریال بخوای ازش بگیری 

فقط قاضی لطفی که کرد کار دوماهه رو تویه جلسه تمومش کرد سعی می کنم جزئیات رو نگم چون یادآوری اذیتم میکنه 

فقط اینکه بعد اون همه تحقیر و توهین گفت که باید از شکایت اون یه دونگ خونه بگذرم منم به قاضی گفتم اولا اون ارتباطی به مهریه نداره دوما ایشون گفته من برگه رو دزدیدم چرا ازمنه دزد میخواد شکایتم رو پس بگیرم که قاضی بهش گفت قاضی اون پرونده خودش رسیدگی میکنه کاری به ما نداره 

بعدم  اومدیم تا مثلا رای ابلاغ بشه 

چند روز گذشت زنگ زدند که باید بیای تکلیف پرونده اجاره مسکن علی الوحده رو مشخص کنی رفتم گفتم رای طلاق منو که بهم ندادید من چی رو ببندم خمین حرف رو زدم قاضی وادارشون کرد رای رو تایپ کنند و کارهای اداریشو انجام بدند تحویلم بدند همین کار نصف روز طول کشید بعد هم ارجاع به دفتر خونه که زنگ زدم سر دفتر دار میخواست از پشت تلفن ادمو بخوره بهش میگم بگو چی لازمه بیارم میگه باید حتما بیای دفتر رای رو ببینیم بعد 

عجله عجله رفتم دفتر رای رو می بینه میگه سند ازدواج و شناسنامه خانوم و جواب  آزمایش و دوتا شاهد و نزدیک هشتصد هزار تومان بردار بیار میگم خب پشت تلفن می گفتید گفت ما باید رای رو بخونیم 

گاهی وقتها میگند پزشکها ازبس مریض فوت کرده دیدند وقتی یکی درد داره مراجعه میکنه  انگار یه جاهایی بی اهمیت میدونند اینها هم دقیقا همین نظرند اینقدر که به فکر پول گرفتن بود حالیش نمیشه من از کجا یوهویی هشتصد تومان بردارم بیارم .

سرمحضر اومدن عادم دعوامون شد چون جلوی قاضی گفته بود خرج اسنپشم میدم که بره محضر پول دادخواست و خرج محضر هم میدم عوضی  پول کپی برگه داور رو هم ازم میخواد ول کن نیست 

اعضای خانواده ام درکم نمی کنند من نمیخوام زیر منت هیچ کس باشم چه برسه این عوضی ولی خیلی دردم میاد 

معنی زن داری توی ایران با بقیه جاها فرق داره لااقل توی اصفهان ما اینطوریه 

وقتی خرج عقد محضر رو خانواده عروس میدند وقتی اینهمه جهیزیه وسیسمونی میدند اینجا هم مجبوری مهرتو ببخشی  و حتی خرج محضر طلاقتم تو بدی 

خیلی برام زوره 

من از پس زندگیم بر میام برای نذر نیمه شعبان اون طور که دلم میخواست پول گذاشتم وسط از ته دل این کار رو کردم ولی حتی دلم نمیخواد یک ریال به این عادم کثیف بدم 

عروس بی خرج همیشه بی ارزشه 

نسل مرد با غیرت منقرض شده 

یه دوستی دارم اونم داره جدا میشه پدر شوهرش بهش گفته اگه زن شوهرت نیستی هنوز ناموس منی من اجازه نمیدم دست خالی بری اونقدر بهت میدم که بعد طلاق آسایش داشته باشی بتونی با دل امن بچه امو بزرگ کنی کسی هم چپ نگاهت نکنه تازه پدر شوهره شراب خور هم هست نمازم نمی خونه نه اینا که نمازشان باید حتما مسجد خونده بشه اونم صف اول نماز پشت سر فلان  روحانی 

اینا که معتقدند فرش زیر پات رو باید بفروشی و برق کربلا 

حالم داره به هم میخوره 

کاش میشد این باقی مونده خاطرات متعفن این خانواده رو بالا بیارم 

میدونم آخرین مرحله است 

باید این غمباد لعنتی از بین بره 

باید یه روز کامل وقت بذارم بدم یه بیابانی جایی خوب گریه کنم وداد بزنم 

بلکه آروم بشه گلو دردم 

کی درد منو میفهمه 

هنوز تو ذهنمه وقتی قاضی صدام زد و گفت خانم حوا حواست باشه باید بده نگه داری ومن برای  تحمل حرف سنگینی که زد فقط ناخنهامو تو کف دستم فشار دادم اون لحظه عادم گفت آقای قاضی منکه مشکلی ندارم دارم ؟ قاضی گفت نه توبر و راحت باش گفتم مگه تا حالا مشکل داشته و ناراحت بوده 

یعنی خدایی که من می پرستم و دینی که اینقدر بهش اعتقاد دارم منو ذلیل کرده 

خدایا کمکم کن کافر نشم من فقط یه زنم یه زنی که تو آفریدی  از حق آفریده ات دفاع بکن از آبرو حیثیتم .من جوونیمو از تو طلبکار الگویی که همچین موجود نری آفریدی که منو مثل یه پادری لگد مال کنه ومن حتی با آیه هات هم میتونم حقمو ازش بگیرم  

من دلم به تو خوشه از همه نا امیدم نذار این امیدم هم ازبین بره 

دارم می نویسم و اشک می ریزم 

خداروشکر که این بغض داره می شکنه 

شنبه نوبت محضر دارم 

میرم که تمومش کنم 

کاش به معنای واقعی تموم میشد حسودی میشه به اونایی که شوهرشون رو از دست میدند وبرای مرده شوهرشون یه عمری عزادارند و کسی تو چشمشون نگاه نمی کنه و بگه آهای خانم حواست باشه عده نگه داری 

منو با اون زنهای هرزه ای  که برای تامین زندگیشون خود فروشی می کنند یکی گرفته 

میدونید دلم از چی گرفته ازاینکه وقتی به بابا وداداشم میکم عادم فحش ناموسی بهم داد میگند ولش کن آدم که طرف سگ های نمیره میگم یبار فقط یبار برای دل من میزدید تو گوشش  بخاطر تمام کتکهایی که خوردم عوض اینکه یک وتحقیری که شدم بخاطر این ۱۱ سال که بخاطر این عوضی از دست رفت اونام میگند ولش کن خدا براش تلافی میکنه 

نامه به آقای محترم رررررر هم از بهمن تا حالا بی جوابه 

همش تبلیغ همش الکیه 

دلم میخواد دختر خودش هم همینطوری بشه ببینم با دامادش هم مثل عادم برخورد میشه 

به هیچ کس جز خدا امید نداشته باشید ار ادمی بخواد واقعا کار خیری بکنه تو بوق وکرنا نمی کنه 

همه ‌پرونده های مردم واضح و ثبت شده است چرا یکی باید مجزا بده درخواست شکایت کنه که بررسی بشه 

هرکسی ازشون تعریف میکنه هنوز به بدبختی من وامثال من نرسیده 

کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه 


نظرات 6 + ارسال نظر
بویکا جمعه 9 مهر 1400 ساعت 21:21 https://worldbook.blogix.ir/

سلام آرزوی خوشبختی و آرامش دارم برای مدیر وبلاگ و ان شاءالله هر چی خیر و صلاحه پیش بیاد

سلام خوش امدید .ممنون

عاطفه دوشنبه 23 فروردین 1400 ساعت 11:17

راحت و آزاد شدی الهی ازین به بعدفقط در آرامش باشی

ممنون خانمی

مینو یکشنبه 22 فروردین 1400 ساعت 12:11 http://Minoog1382.blogfa.com

شایداین حرفم اینجاخیلی به جانباشه اماعزیزم به دادگاهی هاهم گاهی بااین نظرنگاه کن که مجری قانونن نه قانونگذار.چه بساخودشون منتقدسرسخت خیلی ازموادقانونی ان ولی درمقام اجراکاری جزعمل به قانونی که بهارستان و...نوشتندندارند.اونهااگرخیلی اصولی باشندتنهایه راه دارندکه دراین سیستم کارنکنن وهمه مامی دونیم که بیکاری دراین دیاریعنی چه

قاضی جلوی من کار یکی رو راه انداخت راه درو رو خودشون بلدند

بانو شنبه 21 فروردین 1400 ساعت 06:17

سلام عزیزم

تازه با وبلاگت اشنا شدم در جریان اتفاقات زندگیت نیستم ولی با خوندن این پست دعا میکنم ان شاءالله که از این به بعد دلت آروم باشه و دیگه روی غم و غصه رو نبینی.

تو توضیحاتت نوشتی که با اینکه این همه مثلا مذهبی بودن اینقدر اذیتت کردن . راستش من به آدمای مذهبی این مدلی که باید مثلا حتما نماز جماعت بخونن اونم تو فلان مسجد و پشت سر فلان پیشنماز یا کارهای خاص اینجوری انجام میدن اصلا خوشبین نیستم . اینها بیشتر تظاهر و ریا هستن تا مسلمون واقعی . دین دستور نمازجماعت داده حالا هرجا حتی مسجد کوچیک محل. اینجور آدما رو باید ازشون ترسید بهشون نزدیک نشد . یادمه یکی از اقوام دور که مذهبی نبودن خبر اومد که دخترشون جدا شده .بعد پرس و جو معلوم شد که جناب داماد خودشو زمان عقد یه عادم مذهبی و باخدا جلوه داده تا این حد که صبح ها زنگ میزده بنده خدارو نماز صبح بیدار میکرده. وقتی شنیدم خنده ام گرفت . من تا حالا هیچ آدم مذهبی نرمالی ندیدم اینجوری مگه اینکه طرفش خودش خواسته باشه. این ها هم چون مذهبی ندیده بودن فکر میکردن چقدر باخدا هست .
به نظرم آدم خیلی باید نامرد باشه که با قیافه مسلمونی بخواد اینجوری اذیت کنه .

همونطور که خونواده ات گفتن خودت رو رها کن عزیزم . خدا خودش جای حق نشسته. اینجور آدما رو زودتر باید ازشون دور شد . ان شاءالله به خاطر صبرت از این به بعد بهترین ها نصیبت بشه.

سلام .منت گذاشتید قدم زدید تو وبلاگمواقعا باید از یه عده اشون ترسید ناراحتم از سالهایی که فکر میکردم اینا بچه پیغمبرند

مریم جمعه 20 فروردین 1400 ساعت 12:05

همین اسلام مردارو پررو کرده !از کی شکایت داری دختر خوب ؟!

اسلام بد نیست اینا تفسیر بد میکنند

worldbook1.blogsky.com جمعه 20 فروردین 1400 ساعت 01:44 https://worldbook1.blogsky.com/

سلام توکل بر خدا ان شاءالله همه چیز درست میشه.لا حول ولا قوة الا باالله العلی العظیم

انشالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد