تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم
تنهایی های حوا

تنهایی های حوا

یه زن مثل خیلیها نه مثل بعضیها،یک حوای بی آدم

تشقویقی مفت ومجانی

دیروز روز تعطیلی همه بود جز منچاره ای نیست دیگه اصلا گاهی وقتها یادم نمیاد امروز تعطیله یانه

کلا روز شلوغ کاری هم بود 

حالا من هرچی به پایان ساعت نزدیک میشد دیگه مغزم کار نمیکرد چشم باز کردم دیدم یک ربع هم گذشته میخواستم اعلام پایان کار کنم گفتم بذار این یکی سفارش روهم بررسی کنم داشتم باش صحبت میکرد دیدم مدیرمون پیام داده خانم حوا برو ببینم میتونی مثل دفعه پیش گل بکاری یانه حالا خسته هم بودم دیگه مغزم یاری نمیکرد این اقای مدیر هم با استرس پیام میداد اینو بگو اونو بگو دیگه داشت کنترل کار از دستم درمیرفت پیامهاشو باز نکردم گفتم هرچی میخواد بشه بشه وکار خودمو کردم این هم هی تند تند پیام میداد به قول مدیرمون مخشو زدم جوری هم زدم که طرف که خارج کشور بود ودروضعیتی نبود که بره صرافی باعجله یه نفرو ایران پیدا کرد که براش پرداخت انجام بده خنده ام گرفته بود ازبازار داغیه خودم جوری حرف زده بودم انگار قحطی اومدهطرف هم التماس میکرد توروخدا بهم مهلت بدیدحتما امشب واریز می کنم .

یوهو دیدم تلفنم زنگ خورد مدیرمون بود گفتم الانه که سرم دادبزنه بگه چرا پیامهامو باز نکردی با ترس گزینه اتصال رولمس کردم دیدم صدای خوشحالیش میاد خانم حوا دستمریضاد عالی بود هرچی بگم کم گفتم ومن هنگ کرده بودم که مگه چیکار کردم 

فکر کردم خوابم 

اخه ازاول تاحالا کم اشتباه نکردم البته به قول خودش کارش اینقدر حساسه یه اشتباه ابروی شرکت رو میبره راست هم میگه البته وباید کلی زحمت کشیدتا اشتباه جبران بشه 

بعد از ذوقش پیامها رو باز کردم با هر پیامی فقط خنده ام گرفته بود 

اولش داشت میگفت چی بگو 

بعد که دیده بود من کار خودمو میکنم گفته بود افرین اینی که گفتی عالی بود 

دوباره گفته بود خوب گفتی برو راند بعدی 

ایولا خانم حوا 

افرین همینه 

بهت امید دارم برو جلو 

حس یه قهرمان تیم ملی بهم دست داده بود

بااینحال اگه موقع کاربه پیامهاش گوش داده بودم حتما خراب میکردم

من که داشتم مخ طرفو میزدم این باهرجمله عکس العمل نشون میداده 

اینم بگم من هرکاری میکنم گزارشش روی گوشی اقای مدیر میره اوایل اضطراب داشتم واین باعث کندشدن سرعتم میشد ولی الان دیگه عین خیالمم نیست که داره میبینه 

خلاصه اخرش که معامله رو جوش دادم وطرف گفت که تا چند دقیقه دیگه واریز میشه صدای کف زدن اون یکی همکارمم شنیدم که به مدیر میگفت بهش بگو عالیه امشب گل کاشتی 

همچین خوشحالی کردند که حس کردم داشتیم ورشکست میشدیم ومن شرکت رونجات دادم

ما سفارش های ارزون هم داریم ولی این میلیونی بود خارجی هم بود با یورو و برای همین خوشحال کننده بود یه قرارداد بود درواقع برای ۲۴تا کار 

مثلا تو پیام ها گفته بود ۸۵۰بگو که تا۸۰۰تمومش کنی بعد من اخر بار با۸۹۰تمومش کرده بودم یعنی اونموقع که قیمت گفته بودم وبازار داغی کرده بودم فشارش رفته بود بالا که ای دل غافل سفارش  پرید ولی در همون حین یه پیشنهاد به مشتری دادم که زود خودش راضی شد وصدای قهقهه همکارم اومده بود 

من خودم فکر نمی کردم اینقدر منو دست کم گرفته باشند ببینید چقدراوایل خطا داشتم خخخخ 

خلاصه اینکه کلی تشکر مفت ومجانی نصیبم شد بدون هیچ تشویقی خخخ

حالا یه اشتباه بشه هم توبیخ وهم جریمه داره خخخ

اخرشب هم دوباره یه پیام تشکر داده بود که واقعا پدرم میدونست ازپس کار برمیای که شمارو معرفی کرد دیگه خیالم راحته وبرای این چندروز واقعا ممنونم خسته نباشید پشت سرشم شارژ اینترنتم رو که بهش گفته بودم برام انجام بده گفته اینقدر قیمتشه واز حقوق اخر برجت کم میکنممن تو دلم گفتم  الان میگه شیرینی امشبت خخخ چقدر طمع کار شدم من .

این کارشون حکم انرژی داشت وگرنه حقوق من بااینکارها اضافه نمیشه 

اهان یه چیز دیگه مدیرمون چندتا شریک داره 

یکیشون یه سفارش ازدوستش که توکانادا بود گرفته بود وقتی اماده شد بهش گیر دادم باید تسویه کنی میگفت بذار اول کیفیت روببینم اگه خوب نبود چی گفتم دوباره ازت پول میگیریم یکی بهتر اماده می کنیم گفته بود ایول این دیگه کیه بعدم پیام گذاشته بودبرای مدیر  این خانم حوا نمره اش بیسته اقا

منم گفتم گوش شیطون کر انشالله دیگه اشتباه نکنم .

الان دارم مسیولیتم روز به روز بیشتر شده ولی حقوق همون حقوق البته بجز پول بیمه که به حقوقم اضافه شد.اونم اگه نمیداد گفته بودم بفکر یکی دیگه باشید .






متعجبم

متعجبم از بعضی مخاطبین .کامنتهای این دوتا پست رو اوناییش که مناسب هست رو تایید میکنم اونم به احترام حضورش.ن هرکی هم بی ادبی وبی حرمتی به من وافکارم ونوشته هام کرده  حذف میکنم اینجا خونه  ی دلمه اگه کسی با نوشته ای توی وبلاگی مشکل داره میتونه نظر شخصیشو محترمانه بگه یااینکه اون ضربدر قرمز رنگ رو بزنهوازاونمحیطوبلاگبیادبیرون

زن دوم لطفا اینجارو بخونین من خوندم وفقط سکوت می کنم

https://didarnews.ir/fa/news/9695/%D9%85%D9%86-%D8%B2%D9%86-%D8%AF%D9%88%D9%85%D9%85

ای غریب وطنم ایران دوستت دارم

من وطنم رو دوست دارم 

با همه تنهاییام دوستش دارم 

باهمه بی پولیهام دوستش دارم 

باهمه بی کسی هام دوستش دارم 

گرچه برای زن تنها ومطلقه امن نیست ولی دوستش دارم 

گرچه به مرد خاین اجازه میده با چند کلمه عربی کلاه شرعی سر زنش بذاره بازم دوستش دارم 

گرچه دادگاههاش زن رو فقط به دید کلاش نگاه میکنه که چون شوهر عوضیش اینده اشو خراب کرده پس حقوقشو بگیره ویه زندگی برای خودش وبچه اش تشکیل بده بازم کلاشی بیش نیست ولی من وطنم رو دوست دارم 

گرچه مردان مسِیولش با شکم سیری روی صندلی قدرت میشینند وطرح زندان برای مهریه رو برمیدارند عندالمطالبه رو عندالاستطاعه میکنن وواژه قشنگ مستثنیات دین رو حق طبیعی مرد میدونه بازم وطنم رو دوست دارم 

وطنی که زنان هرزه بنیان خانواده هاش رو ازبین برده دوست دارم

وطنی که هیچ کس در اون به فکر سقف بالاسر زنان مطلقه نیست دوست دارم 

وطنی که برای حل مشکلات ما با چهارتا حدیث بحث تعدد زوجات رو تبلیغ میکنه انگار که یه معادله سه مجهولیه که جوابش درحد یک دقیقه بدست میادونمره بیست پاش نوشته میشه را دوست دارم 

وطنی که دیگه مانداناواناهیتایی توش قابل احترام نیست رو دوست دارم وطنی که دیگه کوروشی نداره دوست دارم 

وطنی که با افتخار دم از اجرای اسلام میزنه ولی هیچ کدوم از قوانین خانوادگیش اسلامی نیست رو دوست دارم 

وطنم عشق منه 

منم مثل یک مرد وبا افتخار زن بودنم دارم توش میجنگم تا کسی  اسم ایران رو با بی حرمتی نبره 

حاضرم هزار خفت رو تحمل کنم وصدام درنیاد مبادا دشمن از این مشکلات خانه خراب کن من برای هرج و مرج داخلی استفاده کنه 

پرچم ایران برای من مقدسه حاضرم عزیزترینم پسرم رو برای دفاع از یک مشت خاکش فدا کنم 

من زنم یک زن ایرانی  یک زن معتقد ایرانی یک زنی که بخاطر وحدت مردمش هرجایی اعتراضی هست درنطفه خفه می کنم مبادا مشکلات اجتماعیش  اسم ایرانش رو توی دنیا خراب کنه 

من ایرانی ام وبا تمام سختی هایی که دارم تحمل می کنم به ایران افتخار می کنم .

اعتقاد به دین اسلام برام مهمه حفظ حجاب برام مهمه حفظ بنیان خانواده برام مهمه حفظ خاک وطنم برام مهمه گذشته پر افتخار ایرانم برام مهمه شهدای انقلاب برام مهمه سربازهایی که هزاران سال پیش برای حفظ مرزهای ایران کشته شدند هم برام مهمه  امیدوارم  ایرانم به زودی میزبان منجی عالم باشه تا مردمم نفس بکشند مردمم طعم خوشی وعدالت رو بچشند وهیچ زنی هیچ زنی شاهد بی حرمتی نباشه وچهار ستون بدنش نلرزه ازنگاه هرزه های پولدار خیابونی 

ای غریب وطنم ایران دوستت دارم 


خدارو عشقه

مامان مهربون شد یوهویی علتش رو نمیدونم فقط از این فرصت پیش اومده نهایت استفاده رو میکنم 

ضعف جسمانیم بهتره ولی سوزش گلو وسرفه های خشک اضافه شده 

امروز میخواستم بعد از ماهها برم امامزاده 

رفتم ودر عین ناباوری دیدم یک عدد قفل 5 کیلویی زدند به درش ،اطلاعیه زده بودند که امشب جشنه احتمالا زیاد تدارک دیدند میخواند کسی قبل از ساعت مقرر نره وبست بشینه

امروز سر کار از پس یه پروژه ای براومدم که مدیرمون خیلی استرس گرفته بود وقتی حدس زده بود منه بی تجربه جوابشو دادم تا مرز سکته رفته بود پیش پیش هم پیام داده بود ولی به یمن اینترنت خوشگلمون پیام دیر رسید ومن دکمه ارسال رو زده بودم 

بیچاره قشنگ حس کردم چشه نمیدونم چرا خنده ام گرفته بود اون لحظه  بعدش که رفت چک کرد نفس اسوده ای کشید ویه پیام موفق باشید وببخشید من فکر نمیکردم واسترس گرفته بود نکنه خانم حوا اشتباه کنه وچند میلیون بپره ولی به قول معروف فهمید من هم بلدم معامله جوش بدم اون هم با شرایط عالی 

بسیار مشعوف شدند ولی بیچاره هنوز اثار استرس توی حرف زدنش بود .

یکی از چیزهایی که تو این روزهای بحرانی بهم انرژی میده همین کارمه یادمه روزهای اول اصلا فکرش رو هم نمی کردم که الفباشو یادبگیرم والان کاری میکنم که مدیرمون متعجب شده 

میگه میترسم جامو بگیری

درسته که درامدم کمه واذیت میشم درسته وقت کاریم زیاده وبه خیلی کارهای روزمره ام نمیرسم ولی حس بدرد بخور بودن  اونم با توجه به مهارت واون لیسانس خاک خورده روحیه ام رو بهتر کرده 

یه چیزی هم بگم 

توبخشی که کار می کنم چون انلاین کارها رو انجام میدم کسی صدامو هم نمیشنوه البته خودم خواستم که اینطور باشه وقتی خودم رو معرفی می کنم لفظ خانم به کار نمیبرم واین انتظاری که خودم دارم رو براورده می کنه 

کارمن کلا پراسترس وحساسه وتاحدودی خشک منتها این که منو اقا خطاب میکنند یا خیلی ها صمیمی میشند میخواند کارشون با کیفیت باشه میگند داداش منم میگم بله واین باعث یه خنده کوچیک میشه 

تا جایی که حواسم نبود برای یکی از همکارهای خانمم که انلاینه ولی اونم فکر میکرد من اقا هستم استیکر قلب فرستادم کم مونده بود جنجال بپا بشه قسم وایه که بخدا من خانمم باورش نمیشد اخرمدیرمون اومد وساطت گفت چندین ماهه منو سرکار گذاشتید من اینقدر حریم حفظ کردم فکر میکردم ایشون یک اقای سیبیل کلفته حالا برامن قلب هم فرستاده 

امروز پرانرژی شدم با اینکه سرفه هام اذیتم می کرد ولی یه خوشحالی شیرین زیرپوستم بود چون بعداز مدتها مامانم مادرانه برخورد کرد .

خدایا شکرت وببخش بابت غرغرهای من به قول یکی از مخاطبین که اگر تشریف داشته باشند میگند بیچاره خدا 

خدا خیلی صبور وبامرامه هرچی هم این حوا غرغر کنه بازم تحملمو داره بازم دوستم داره واقعا خداروعشقه 


مصاحبه

امروز به عنوان یک زن بهم بدجوری برخورد من بااون پرونده درخشان توی سابقه ام رفتم برای مصاحبه درجایی که مثل همون محل کار قبلیم بود 

مصاحبه کننده مسئول نبود

اول اینکه در مجموعه بسته بود درحالیکه باید باز باشه 

دوم اینکه برگشته یه نگاه بهم میندازه انگار جرم کردم اومدم دلیلشو اخر بهتون بایدمیگم 

برگه رزومم رو برداشته میخونه میگه ۳۴سالتم که هست گفتم شما وقتی ده سال سابقه کار میخواهید مسلما دختر۱۸ساله نمیاد

میگه مطلقه هم که هستی گفتم شما دقیقا بهم بگید چه مشکلی هست 

میگه خب بچه ها اینجا همه مجردند  

یه نگاه میکنه میگه علاوه بر زبان انگلیسی باید زبان دومی هم بلد باشید گفتم کمی عربی میدونم گفت منظورم المانی یا فرانسه بود گفتم شرمنده اینا رو حتی اشنایی هم ندارم 

یه نگاه بهم میندازه میگه اخه قدتونم به بچه ها نمیخوره وبقیه پرسنل رونشون میده 

دقیقا همه یک قد یه اندازه لب ها تزریقی گونه گذاشته دماغ عملی تقریبا تویه مایه بودند جالب اینکه فرمشون مانتو شلوار نبود مثل خدمتکارهای فیلم های دوست وهمسایه بودند یه دامن سرمه ای کوتاه یه بلوز سفید یه روسری که جوری بسته شده بود که گوشها وبیشتر موهای هایلایت کردشون پیدا بود 

وچیزی که برام عجیب بود اون چکمه های ساق بلندمشکی انگاراومدند جنگ 

گفتم بله خداروشکر( تودلم گفتم خداروشکر که من به بچه ها نمیخورم )فقط پرسیدم حقوق چی میگه همون اداره کاره دیگه 

خب الانم منم اداره کار حقوق میگیرم ادرسش جوری بود که فکر میکنم با اتوبوس هم باید روزی ۵تومان کرایه بدم 

دیگه شور رو از مزه بردند 

عرض اندام زنها توی یه محیط بسته حدی داره مگه چه غلطی میخواند بکنند که اینجوری حتما باید تیپ بزنند به علاوه چرا باید همه یه قدواندازه باشند گفتم اینو همون جا پشت تلفن هم میگفتید من مزاحم وقت عالی نمیشدم واینکه هیچ جای دنیا توی رزومه قدو هیکل ووزن  ومیزان زیبایی صورت رو نمینویسند تا بوده سابقه کاروکیفیت کار مهم بوده 

وقتی برگشتم سردرد بدی گرفتم من که فکر میکردم حالم بهتر شده دوباره بدن دردو سوزش گلوم برگشت 

دوباره خودمو بستم به دمنوش وگیاه دارویی 

امیدوارم فردا بهتر باشم .




دلم نمی خواد درکم کنید

واقعا دلم میخواد این مشکلات رو ندیده باشید ونبینید که بخواهید درکم کنید .

گاهی بعضی ها یه حرفایی میزنند که حس میکنم من براشون ادم فضایی ام ولی وقتی فکرشو می کنم میگم چه خوب که مثل من اذیت نمیشند .

یکی از بدی های مادر بودن اینه که وقتی مریضی استراحت نداری کسی نیست که کارهاتو انجام برات وتو نگران بچتی .

حالا این وسط کنار مادرت باشی ونمک روزخمت باشه 

این روزها بدجوری دلم محبت مادرانه میخواد 

اینقدر که دلم محبت مادرانه میخواد محبت مردانه نمی خواد 

دیروز حالم خیلی بد بود خیلی یعنی برایچند ساعت بدنم شروع کرد به لرزیدن حتی نمیتونستم تکون بخورم 

فقط قبل ازاینکه حالم به این بدی بشه دمنوش درست کرده بودم اب وعسل وزنجبیل ،دمنوش سرماخوردگی ودم کرده ی سیب وعسل 

تنها کاری که تونستم بکنم اینکه اینا رو بخورم  چندساعتی بیحال افتاده بودم ولی کم کم اون حالتم ازبین رفت فکر میکنم فشارم افتاده بود مامان یه سری چیز دود کرده بود گذاشته بود توی راه پله گفت بیابردار ببر تو خونه منم اوردمش داخل خلاصه خونه پر دود شده بود حالا چون پسری الرژی داره رو گفتم بره بالا 


تا یکم حالم بهتر شد ومامان فهمید شروع کرد بیا بالا ظرف های ظهر رو بشور بیا به بچه ات  یه چیزی بده بخوره بیا اینو بده بیا اونو بده 

من فقط بهتر شده بودم 

فکر کنید ماسک هم زده بودم تب ولرز هم داشتم ظرف که میشستم بدتر میشدم 

میدونم توانایییشو نداره که بهم برسه توقعی هم ندارم فقط دلم برای خودم سوخت خیلی بخدا گفتم که حالم خوب بشه واقعا با التماس ازش خواستم دیروز تاحالا چندبار بغض کردم 

حالا این وسط مامانم هی میگفت این کار چیه تو داری برو یه کار دیگه بکن الهی بمیرم برای بچه ات که مامان نداره وباز شروع کرد 

وقتی هم بهش بگی چشم بازم ادامه میده 

دیروز رفتم اگهی های دیوار رونگاه کردم یه کار مناسب هم پیدا کردم رزومه هم فرستادم برای امروز ساعت2:30 نوبت مصاحبه گذاشتند 

ولی با کارهایی که دیشب وامروز صبح مامانم کرد بازم مطمِینم تنها گذاشتن پسری با مامان کار اشتباهیه اگه بخوام پرستار هم بگیرم چه فایده خب همین حقوق خودم بسه کنار پسرمم هستم 

میدونین باید از نزدیک ببینید تا متوجه منظورم بشین 

ازصبح که بیدار میشیم جنگ اعصابل دارم با نظرهای مختلف مامانم یبار میگه ببرش که من تحمل صدا ندارم یبار میگه بچه گناه داره چرا میبریش پیش دبستانی والهی خیر نبینی  و...

امروز هم اینقدر گفت که پسری هم گفت نمیخوام برم 

به مامانم گفتم دخالت نکن لطفا بذار اونی که صلاحه زندگیمه رو انجام بدم 

دوباره با خوراکی بچه امو گول میزنه بغلش میکنه وتو گوشش میگه ولش کن مامانتو من خودم مامانت میشم ونرو مدرسه بگو نمیخوام برم وحرف این مامان بدت رو گوش نده 

نمیدونین چه حس بدیه وقتی فکر کنی تو این غربتت مامانت اصلا درکت نمی کنه 

دلم میخواد مثل همه یه پست برای مامانم بذارم از خوبی هاش بگم از دردودلهایی که باهاش میکنم از باری که از رودوشم برمی داره بگم ولی نمیتونم 

یه شعر مادر هست از پیش دبستانی گفتند با پسری کار کنم تازه وقتی گوش میدم گریه ام می گیره 


تا میام حس کنم قوی شدم دوباره غر غر کردنام شروع میشه البته دنیای مجازی تنها جاییه که غر غر میکنم تو دنیای واقعی اگه یه قطره اشک بریزم ومامانم بفهمه دعوا میشه همش میگه زندگی من ازتو بدتره ولی نشستم زندگی کردم وقتی مامانم اینو بگه چه انتظاری از بقیه دارم 

دلم میخواد این روزهای تاریک زودتر بگذره چند روز مونده تا مهلت اعتراض به حکم بگذره ببینم عادم اعتراض نزده باشه برم دنبال اجرای احکام بلکه فرجی بشه 

خوش به حال مردها 

زن که باشی بدجوری غریبی