-
خدایا دلم برات تنگ شده
شنبه 10 اسفند 1398 20:24
همیشه میدونی هست براش تکراری نیستی لازم نیست بهش ثابت کنی که برای باهاش حرف زدن به اندازه کافی خوبی ودر شانشی در همه حال برات وقت داره بهت گفته در هر حالتی که هستی باهام حرف بزن گفته من همه زندگیتو میبینم لازم نیست تک تک اتفاقات بدت رو تعریف کنی تمام ظلمهایی که بهت شده رو دیدم تمام حرفای بدی که بهت زده شده رو شنیدم...
-
خسته نباشم
جمعه 9 اسفند 1398 19:58
یه معجزه شد وامروز ظهر اب قطع نبود منم بااینکه کمی کسالت داشتم شروع کردم به کار کردن اول رو فرشی وپتوهارو توی حیاط اونم با اب سرد شستم بعدم سرویس حمام ویخچال واشپزخانه خونه مامان اینارو غذا هم پختم والان یک عدد خسته وکوفته درحال غش کردن کنار بخاری هستم خودم باورم نمیشه چند ساعتی از نعمت اب محروم نبودیم وقتی پسری بد...
-
امار کرونایی
جمعه 9 اسفند 1398 12:19
دیروز تاحالاعده ای از ادمهای معروف یا ازمایش کروناشون مثبت شده یا فوت کردند که جمعشون با امار اعلامی از سوی شبکه خبر نمیخونه . یا ما ساده ایم که اخبار رسمی رو باور می کنیم یا بازم ساده ایم که اخبار دنیای مجازی رو نگاه می کنیم . این وسط اگه کسی اعلام میکرد که چند نفر از انفولانزا ، سرطان،دیابت یا حمله قلبی یا حتی تصادف...
-
کرونا وطب سنتی
جمعه 9 اسفند 1398 00:11
امشب پسری تب کرده ومن پراز استرسم سرفه هاش بدتر شده یادم نمیاد چیزی خورده باشه که براش بد بوده باشه از وقتی یادمه همیشه شبها موقع خواب باهم دعا میکنیم خدایا مواظب همه ی ببه ها باش امشب از ته دلم برای همه بچه های دنیا دعا کردم خیلی سخته که یه بچه این مریضی هارو تحمل کنه مامانم میگه اینقدر ادم از خدا بیخبر هست که نگو...
-
دلهره های مادرانه
پنجشنبه 8 اسفند 1398 11:24
مامانم تا بچه نداشتم همیشه میگفت مادر نیستی که بفهمی الان همین جمله شده ورد زبونم الان استرسم از کرونا فقط بخاطر پسریه وبس حتی سعی می کنم بغلش نکنم ونبوسمش اما امروز دلم لک زده برای اینکه بگیرم تو اغوشمو بچلونمش وصدتا ببوسمش خارج از این موضوع کرونا خیلی همدیگه رو بغل میکردیم ومیبوسیدیم وقتی میبردمش پیش دبستانی مراسم...
-
لایحه
سهشنبه 6 اسفند 1398 23:24
-
خدایا بازم شکرت
یکشنبه 4 اسفند 1398 14:53
خونه مادر جون منتفی شد داییم مخالفت کرده منم خداروشکر میکنم اینجوری با مامانم هرگونه بحثی تموم میشه تا سالها هم استرس اینو ندارم که اگه خدای نکرده مادرجونم چیزیش بشه تکلیف منم روشن نیست حتما صلاحم اینطوری بهتره
-
سری که درد نمیکنه دستمال نمیبندند.
شنبه 3 اسفند 1398 22:21
-
نه راه پس دارم نه راه پیش
شنبه 3 اسفند 1398 15:11
چرا باید عادت کنم ولی نمیکنم همش به خودم میگم مامان الان سالهاست اینطوریه نباید ناراحت بشی ولی بازم ناراحت میشم . همین الان سر سفره غذا بعد از تمام چیزهایی که گفت وبهش گفتم چشم وانجام دادم نشستم قشنگ غذامو بخورم به تمام معنا زهرم کرد چرا ؟ ازبس نظرات مختلف درمورد ابن تصمیم مادرجون داد بعدم منو مقصر دونست وگفت اصلا حق...
-
پیشنهاد جدید
شنبه 3 اسفند 1398 14:01
عادم میخواست یعنی پسری رو ظهر جمعه ببره پیش خودش از طرف پیش دبستانی نوبت اتلیه برای پسری گذاشته بودند که ببرمش همینو به عادم گفتم اونم گفت پس ولش کن نمیام دنبال پسری اینم از عادم چند روز پیش دوباره پسری رو بردم دکتر ودوباره داروهاشو تجدید کرد دوتا ازداروهاش سخت گیر میاد ومن توی دلم دوباره عادم رولعنت می کنم که باعث...
-
کرونا به کام دلالین ماسک
پنجشنبه 1 اسفند 1398 20:10
مامان اینا رفتند ماسک بخرند عجیب قیمت رفته بالا زنگ زدند کارخانه گفتند زیر 80000 تا سفارش قبول نمیکنیم الانم تو بازار کمیابه چون احتکار شده امروز رفتم ماسک خریدم سه تایی3000 تومان همسایمون بعد از من رفت خرید3900 مامانم زنگ زد گفت صاحب مغازه رفته داروخانه 6تا خرید 10.000 تومان یعنی 3تاش 5.000 تومان دیوار رو باز کردم...
-
وکیلی که شبیه عادمه(رمز قدیمی)
یکشنبه 27 بهمن 1398 20:01
-
اعتراض پشت اعتراض
یکشنبه 27 بهمن 1398 11:52
عادم دوباره رفته اعتراض گذاشته به رای اونم روز اخر یعنی دقیقا قصدش اذیت کردنه دیگه مار خورده افعی شده به قاضی گفته ماشینمو کسی نمیخره وهرروز تو دیوار میذارم یه نفرم تلفن نمیکنه الان سه ماهه اگهی های دیوار رو هفته ای یکبار چک میکنم اینقدر دروغگو هست اصلا ماشینش توی دیوار نیست ماشینش خیلی تابلو هست به دلیل مدل خاص...
-
خرس قرمز
جمعه 25 بهمن 1398 23:10
پسری یه خرس قرمز خیلی قشنگ داره گذاشتمش تو دیوار بفروشمش گفتم الان وقتشه وگرنه کی خرس قرمز میخواد هرچی ادم مزخرف بود بهم پیام دری وری داد اینم از وضع پسرای مملکت ما خدا شفاشون بده دیگه تو دیوارم نمیشه پیام گذاشت چقدر باید یکی بیشرف باشه حرف ناموسی بزنه پای اگهی دیوار اینجورشو ندیده بودم خداروشکر که هیچ وقت هدیه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 بهمن 1398 21:42
رمز پست قبل روهرکی میخواد وبشناسمش بهش میدم .اینجا ادرس ابلاگتونو بذارید تا براتون ارسال کنم
-
دیگه بسه
جمعه 25 بهمن 1398 21:40
-
ولنتاین بودنش ونبودنش مهمه؟
جمعه 25 بهمن 1398 08:26
خواب دیدم مامان عادم زمین گیر شده ولی توی خواب خوشحال نبودم زمین گیر هم بشه باز دلم اروم نمیگیره نمیدونم چی دلمو اروم میکنه بعضی چیزها دردش خیلی زیاده دلم میخواد پسرمو بردارم برم یه جای دور تویه جزیره ناشناخته وبدون سکنه دلم میخواد خودم باشم وخودش یادمه اوایل زندگیمون چقدر مشاوره که میرفتم بهم میگفت عادم کمبود محبت...
-
دلم بهونه میخواد
چهارشنبه 23 بهمن 1398 18:05
دلم هواتو کرده وناامید عین غروب جمعه ها کی میدونه تو دلم چی میگذره کی میدونه چقدر سختی باعث شده اینی بشم که الان هستم چه خوبم اگه یا چه بدم الان دلم برای خودم تنگ شده برای روزهایی که به قول بچه ها فقط تو اتاق خر میزدم تا بتونم اینده امو بسازم اینم اینده ای که ساختم دلم بهونه می خواد همین الان که صدای اذان میاد همین...
-
تشقویقی مفت ومجانی
چهارشنبه 23 بهمن 1398 13:04
دیروز روز تعطیلی همه بود جز من چاره ای نیست دیگه اصلا گاهی وقتها یادم نمیاد امروز تعطیله یانه کلا روز شلوغ کاری هم بود حالا من هرچی به پایان ساعت نزدیک میشد دیگه مغزم کار نمیکرد چشم باز کردم دیدم یک ربع هم گذشته میخواستم اعلام پایان کار کنم گفتم بذار این یکی سفارش روهم بررسی کنم داشتم باش صحبت میکرد دیدم مدیرمون پیام...
-
متعجبم
سهشنبه 22 بهمن 1398 23:36
متعجبم از بعضی مخاطبین .کامنتهای این دوتا پست رو اوناییش که مناسب هست رو تایید میکنم اونم به احترام حضورش.ن هرکی هم بی ادبی وبی حرمتی به من وافکارم ونوشته هام کرده حذف میکنم اینجا خونه ی دلمه اگه کسی با نوشته ای توی وبلاگی مشکل داره میتونه نظر شخصیشو محترمانه بگه یااینکه اون ضربدر قرمز رنگ رو...
-
زن دوم لطفا اینجارو بخونین من خوندم وفقط سکوت می کنم
سهشنبه 22 بهمن 1398 10:38
https://didarnews.ir/fa/news/9695/%D9%85%D9%86-%D8%B2%D9%86-%D8%AF%D9%88%D9%85%D9%85
-
ای غریب وطنم ایران دوستت دارم
سهشنبه 22 بهمن 1398 10:18
من وطنم رو دوست دارم با همه تنهاییام دوستش دارم باهمه بی پولیهام دوستش دارم باهمه بی کسی هام دوستش دارم گرچه برای زن تنها ومطلقه امن نیست ولی دوستش دارم گرچه به مرد خاین اجازه میده با چند کلمه عربی کلاه شرعی سر زنش بذاره بازم دوستش دارم گرچه دادگاههاش زن رو فقط به دید کلاش نگاه میکنه که چون شوهر عوضیش اینده اشو خراب...
-
خدارو عشقه
دوشنبه 21 بهمن 1398 20:58
مامان مهربون شد یوهویی علتش رو نمیدونم فقط از این فرصت پیش اومده نهایت استفاده رو میکنم ضعف جسمانیم بهتره ولی سوزش گلو وسرفه های خشک اضافه شده امروز میخواستم بعد از ماهها برم امامزاده رفتم ودر عین ناباوری دیدم یک عدد قفل 5 کیلویی زدند به درش ،اطلاعیه زده بودند که امشب جشنه احتمالا زیاد تدارک دیدند میخواند کسی قبل از...
-
مصاحبه
یکشنبه 20 بهمن 1398 23:27
امروز به عنوان یک زن بهم بدجوری برخورد من بااون پرونده درخشان توی سابقه ام رفتم برای مصاحبه درجایی که مثل همون محل کار قبلیم بود مصاحبه کننده مسئول نبود اول اینکه در مجموعه بسته بود درحالیکه باید باز باشه دوم اینکه برگشته یه نگاه بهم میندازه انگار جرم کردم اومدم دلیلشو اخر بهتون بایدمیگم برگه رزومم رو برداشته میخونه...
-
دلم نمی خواد درکم کنید
یکشنبه 20 بهمن 1398 10:06
واقعا دلم میخواد این مشکلات رو ندیده باشید ونبینید که بخواهید درکم کنید . گاهی بعضی ها یه حرفایی میزنند که حس میکنم من براشون ادم فضایی ام ولی وقتی فکرشو می کنم میگم چه خوب که مثل من اذیت نمیشند . یکی از بدی های مادر بودن اینه که وقتی مریضی استراحت نداری کسی نیست که کارهاتو انجام برات وتو نگران بچتی . حالا این وسط...
-
انفولانزای بی انصاف
شنبه 19 بهمن 1398 16:22
لعنت به مریضی برادرموخانمش انفولانزا گرفتند وبستری شدند بیچاره جیگر عمه خیلی ناراحته چندروز پیش داداشم مریض بود به دلایلی میخواست بره خیابان طالقانی منم میخواستم هارد کامپیوترمو عوض کنم اومد دنبالم باهم رفتیم بااینکه به قول خودش همه جاشو پوشوند ه بود که داشت خفه میشدتا من وانگیرم ولی الان دارم اثار مریضی رو تو خودم...
-
خداجون ازتو ممنونم
شنبه 19 بهمن 1398 10:44
امروز شنبه است .اول هفته .اولین روز از بقیه عمرم . خدایا شکر بابت هرچیزی که دادی وهرچیزی که ندادی . شکر بابت دست وپایی که دارم ویه عده همونو ندارند . شکر بابت چشمی که دارم ومیبینم وبعضی ها دارند ونمیبینند . شکر بابت گوشی که دارم ومیشنوم وعده ای دارند ونمیشنوند . شکر بابت پسری که سالمه وامید نفس کشیدنمه شکر بابت...
-
مستقل شدن یانشدن مسئله این است
چهارشنبه 16 بهمن 1398 23:34
مامان واقعا رو اعصاب میره تحملش برام خیلی سخت شده علتش هم احساس گناهه خودمه کلا این حس گناه ازبچگی باهام بوده وباعث شده خیلی جاها کوتاه بیاموبعد خودم بیشتر اذیت بشم دارم رو خودم کار میکنم هروقت هر حرفی میخوام بزنم میترسم نکنه یوهویی همین الان بیفتم تو اتیش جهنم یعنی در اکثر کارهام این رفتار رو دارم مثلا همین الان توی...
-
چشمی که کور میشه
سهشنبه 15 بهمن 1398 16:03
بهش گفتم شوهر اولت بدتراز عادم بود هم معتاد هم شکاک هم زنباز دیگه باهاش حرف نزن گوش نداد دومی هم بی عارو تنبل بهش گفتم پولتو خرجش نکن گوش نداد تازه فیلش یاد هندوستان کرده تو فشار زندگی یاد عشق قدیمیش افتاده که از اتفاق فامیلشم هست میگم کار غیر عاقلانه نکن میگه من میدونم منو میخواد واز زندگیش خیری ندید گفتم ازاون دوسه...
-
خودم واشکهام باهم دوست شدیم همدیگه رو تو اغوش کشیدیم
دوشنبه 14 بهمن 1398 15:53
الان دارم لالایی زندوکیل روگوش میدم اشکهامو میشمرم نیاز داشتم تا بغض این چندروز وچند شبه خالی بشه چه خوبه اینجا هست که بنویسم واروم بشم لالا کن دختر زیبای شبنم لالا کن روی زانوی شقایق بخواب تا رنگ بیمهری نبینی توو بیداریه که تلخه حقایق تو مثل التماس من میمونی که یک شب روی شونههاش چکیدم سرم گرم نوازشهای اون بود که...