-
جای عادم خالی نیست
دوشنبه 14 بهمن 1398 15:39
اگر نیازی هست نیاز به یک انسان هست نه عادم عادم هیچ وقت جاش خالی نیست مثلا اگه بود فقط سر سفره میومد کلی غر میزد همونجا دست نشسته با اثار غذا دور دهنش میخوابید وگوشی دستش یک ساعت مشغول بود وجوری هم هواسش به دور وبرشه که تابلو میکنه چیزی هست که نمیخواد کسی ببینتش اگه پسری هم میرفت طرفشو با جیغ وداد گوشی رو ازش دور...
-
ازماست که بر ماست
یکشنبه 13 بهمن 1398 00:36
پسری هنوز مریضه براش نذر کردم بغض دارم دارم خفه میشم خدایا شکرت وعده عدالت دادی من ازت تحقق وعده اتو میخوام تنها ذاتی هستی که دروغ در وجودت راهی نداره درسته مادرم ومادر تا سختی نکشه بهشت زیر پاش نیست و...ولی خارج ازتموم این حرفای خوشگل خوشگل دلم شکسته مگه میشه همه رفاه وازادی ماله عادم باشه همه سختی ها ماله من بعد هم...
-
غر غرهای اخر هفته ام
پنجشنبه 10 بهمن 1398 15:28
هر شب که میخوابم میگم فردا یکم بیشتر میخوام بخوابم ولی فردا تا ساعت ۸کلی کار کردم غذای ظهر هم پخته وپسری رو روانه پیش دبستانی کردم واماده ام تا برم سرکارم ظهر میشه میخوام بخوابم باز پسری میگه بیا بازی بازی وغذا پختن برای شب ومرتب کردن خونه زلزله زده ازدست پسری تا بشه بعداز ظهر و دوباره شروع کار تا ساعت۱۱یا۱۲شب دقیقا...
-
دعا کنین برای دلخوشیه حوا
پنجشنبه 10 بهمن 1398 15:17
مادربزرگم حالش خوب نیست بردندش بیمارستان هنگم دکتر گفته یکی از رگ های قلبش گرفته الهی بگردم تنها سرگرمی ودلخوشیم این بود ظهر جمعه بشه برم خونه اش اگه مامان من لطافت نداره عوضش مادربزرگم تا میتونه قربون صدقه میره وهی میگه حوا نگرانتم همش دعام میکنه یعن ی دقیقا هرکاری براش میکنم اندازه نیم ساعت دعام میکنه اگه یکم دیر...
-
به شدت ناراحتم
سهشنبه 8 بهمن 1398 23:42
عمق ناراحتی منو الان یک زن درک میکنه اون هم با شرایط من وعقاید من البته همه زنها درک میکنند ولی عمق ناراحتیم رو اونم دراین لحظه کسی که تجربه اسو داره بیشتر درک میکنهد دلم میخواد زار بزنم وبخدا شکایت کنم من هرراهی که بود رفتم که به اینجا نرسم ولی الان هم پشیمونم چرا زودتر راه طلاق رو درپییش نگرفتم ولی الان واقعا یه...
-
خدامارا مقاوم افریده
سهشنبه 8 بهمن 1398 12:07
خدا مارو اینطوری افریده عجیب مقاوم خدامارو اینجوری افریده عجیب شکننده چه روزهایی که گذشت ومن فکر می کردم نمیگذره روزهایی که به جای نمره بیست تودرس جبر 18.75 گرفته بودم واونروز برام اخر دنیا بود شبی که کنکور داشتم وخوابم نمیبرد دوروزی که سه تا امتحان تخصصی داشتم و72 ساعت نخوابیده بودم تا بتونم جزوه هاشو تموم کنم لحظه...
-
دادگاه اعسار دوم
سهشنبه 1 بهمن 1398 11:55
عادم همیشه دروغ میگه واین جزِیی از وجودشه فکر کنم دیگه دست خودش نیست چون گفته بود رفته دادگاه ودادگاه تشکیل شده وشاهدهاشم برده ونمیدونه چرا دوباره جلسه دادگاه گذاشتند . ولی وقتی رفتم دادگاه فهمیدم اصلا جلسه ای تشکیل نشده همون اول دادگاه قاضی گفته باید حوا حضور داشته باشه وبا عوض کردن تاریخ جلسه موافقت کرده قبل از شروع...
-
درانتظار دادگاه
چهارشنبه 25 دی 1398 20:22
حالم یه جور عجیب غریبه حتی دیگه نمی خوام تلاشی بکنم برای دعا کردن نه اینکه نخوام ها نه اینکه نا امید باشم نه اصلا حرفم نمیاد تو خونه هم کمترحرف میزنم حتی با پسری بیشتر دلم می خواد بخوابم انگار دلم می خواد چشمامو ببندم تا این دنیا رو نبینم این اخبار بد روم اثر گذاشته از ظلمی که به ادم ها میشه وتو هرجایی داری میبینیش...
-
بابایی بنام قاسم سلیمانی
پنجشنبه 19 دی 1398 00:10
قطار با تاخیر رسید انگار قسمتی از ریلها شکسته بود محض احتیاط از راه اهن نامه گرفتم برای دادگاه .توی حرم یه خانم پیری بهم گفت نذر صلوات برای موسی بن جعفر(ع)بکن حاجت روا میشی منم نذر کردم زنگ زدم دادگاه ببینم چی شد منشی دادگاه گفت قاضی گفته یه وقت دیگه بگذارید تا حوا هم باشه چقدر زود جواب گرفتم از امام کاظم توی راه...
-
زیارت
سهشنبه 17 دی 1398 06:55
برای ۱۲ام بلیط گرفتم پسری روهم بردم البته پسری روز قبلش دوباره مریض شد ومن همون داروهای دفعه قبل روگرفتم تبش همون شب قطع شد خداروشکر ولی سرفه هاش موندمن وخاله کوچیکم ومامانم وپسری قطار رفتنه غدیر بود وخیلی راحت پسری ازاول تا اخر اخ دل سیربه انتخاب خودش کارتوم تماشا کرد ولی قطار برگشت غزاله که تلویزیون توی کوپه خراب...
-
میخوام برم زیارت
سهشنبه 10 دی 1398 14:46
میام کامنت ها رو جواب میدم .ممنون از محبتتون خداشمارو برام حفظ کنه داغونم هرجوری شده به اب ابتیش میزنم امروز بلیط گیربیارم برم مشهد خانواده موافقت کردند ولی هنوز بلیط جورنشده پرم از غصه های جدیدم پرم ازنگرانی های مادرانه خدایا میبینی میشنوی ولی خیلی صبوری کمکم کن راضی بشم به رضای تو اقارفته شکایت مجدد برای اعسار...
-
مشکل قطعی اینترنت ایرانسل اصفهان
پنجشنبه 5 دی 1398 23:06
خیر سرم رفتم ۷۰۰خرج کردم مودم جیبی ایرانسل گرفتم(باهزینه های متفرقه اش مثل دانگل وخط وخود اینترنتش )خیلی مشکل دارم من که طبقه پایینم انتن دهیش مشکل داره یه نقطه توی پذیرایی روی دیواره اونجا خط میده اویزونش کردم اونجا از ۴دی تا امشب هم که مشکل داره من سرعتم وحشتناک پایینه وصدای مدیرمون دراومد گفت تا اینترنتت مشکلش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 دی 1398 12:07
نمیدونم چرا نمیتونستم دسترسی به اینجا داشته باشم ترسیدم نکنه این وبلاگ هم مثل قبلیه به فنا بره این ۴۵روز گذشته کارم سنگین بود همه استخوانهام درد گرفته بود الان که دارم می نویسم توی اتوبوسم از دکتر برمی گردم دکتر گفت کم خونی داری که باید بری متخصص داخلی وچندتا ورزشم داد تا دردهام کمتر بشه طرز نشستنم رو هم اموزش...
-
سالگرد بدبختی
جمعه 29 آذر 1398 00:07
اگه برای بدبختیم سالگرد بگیرم امروز نهمین سالگردبدبختیم وبیچارگیم بود خیلی دلم میخواست قبل ازاین طلاق بگیرم ولی نشد خیلی چیزا هست نمیدونم چجوری بیانش کنم از کجاش بگم صبرم کم شده دارم کم میارم از همه نظر فشار کارم بیشتر شده پسری داره بزرگتر میشه ویه سوال هایی میپرسه که میمونم نصف بیشتر غصه های این پدوهفته گذشته بخاطر...
-
چوب خدا
چهارشنبه 20 آذر 1398 13:50
شنیدین چوب خدا صدا نداره بنگاهیه رو یادتونه چقدراذیتم کرد یه شاکی مثل من پیدا کرده البته اون زرنگتر بوده در مغازه اشو تخته کرده امیدوارم جوازشو باطل کنند که شکر اضافی نخوره اگه پول داشتم میدادم وکیل پدرشو دربیاره
-
مرض جدید
شنبه 16 آذر 1398 18:09
دوهفته است پای راستم ازمچ تا سرانگشتام خوابه حس داره ها میتونمم راه برم فقط خوابه اول برام مهم نبود دوسه روز بود نگران شدم مبادا ام اس گرفتم به مامانم گفتم اونم گفت راه حل بهت میگم اگه خوب شد که ماله طرز نشستنت سرکاره اگه نه بعد برو دکتر فعلا یه روزه عمل میکنموقتی عمل میکنم خیلی بهتره خصوصا وقتی کیف ابگرم میذارم روش...
-
انتظار
پنجشنبه 14 آذر 1398 00:17
همه دربه دریا که کشیدم یه طرف این انتظار ی که برای این رای میکشم یه طرف والا مگه چندروز وقت میخواد یه جمله اضافه کردن تازه کارخودش اشتباه بوده باید همون موقع درستش کنه نه اینکه بذاره تو نوبت
-
انفولانزا قاتلی که اینروزا باعث وحشت شده
سهشنبه 12 آذر 1398 16:18
چقدر مردم ازیه بیماری میترسند خب جون عزیزه وبیماری دردناک تمام ایران همدیگه رو خبر میکنند که ای مردم چی نشستید بیماری انفولانزا اپیدمیه وتاحالا۵۶نفر رو به کام مرگ کشیده خدا رحم کنه بیماریه سختیه ولی تاحالا شده همه ایران بسیج بشند برای بیماری همه گیر تنوع طلب جنسی که با اومدن دنیای مجازی ۵۶تا که هیچ میلیونی مردم رو...
-
مریض روانی
یکشنبه 10 آذر 1398 00:47
-
عادم عجله داره
جمعه 8 آذر 1398 20:40
بالاخره دفترچه بیمه امو گرفتم پسری بهتره دیگه نه سرفه میکنه نه تنگی نفس از یکشنبه هم تونستم به سرورشرکت وصل بشم وکارم رو انجام بدم البته فوق العاده نتم ضعیف بود وقطع ووصل میشد به معنای واقعی اعصاب خرد کن بود برای اینکه کارم تموم بشه تا سه ساعت درروز بیشتر کارمیکردم حال دلم خوب نیست عادم خیلی عوضی بازی دراورد چهارشنبه...
-
حبس و بازداشت بدهکاران مهریه ممنوع شد
سهشنبه 5 آذر 1398 00:07
حبس و بازداشت بدهکاران مهریه ممنوع شد مدیرعامل ستاد دیه کشور: بر اساس مصوبه اخیر مجلس، حبس و حتی بازداشت موقت محکومان مالی موضوع مهریه طبق نص قانون ممنوع شد به دلیل نوسان قیمت سکه در بازار که در پارهای مواقع قیمت آن رشدی 20 درصد داشت، موضوع تعدیل هم با عنایت به همین تغییرات اعمال میشود/ فارس @AkhbareFori این پیامیه...
-
گربه ای به نام عادم
یکشنبه 3 آذر 1398 23:23
دیروز ازبس حرص خوردم معده درد گرفتم وتا خود صبح به خودم میپیچیدم بابااینا خونه مادربزرگم بودند پسری هم شبی یوهو تنگی نفس گرفت وبعدهم سرفه های وحشتناک زنگ زدم به عادم گفتم بدو بیا بچه از سرفه شدید سیاه میشه گفت نمیتونم گفتم بچه داره هلاک میشه تو چته که نمیتونی بیای گفت سرم روحنا گذاشتم گفتم خب بشورش گفت حیفه حس وحالمو...
-
قاضی عادل تجدید نظر
شنبه 2 آذر 1398 18:24
امروز صبح کلا صدای پسری تبدیل به یه موتور گازی شده بود زورکی دمنوش اویشن وعسل دادم خورد واسپری هم زد بردمش پیش دبستانی بعدم رفتم دنبال کارهای بانکی مامانم چون میخواست ماشین ثبت نام کنه یعنی اینقدر ماشین خریدن براش مهمه که هواسش به این نیست که استرس دادگاه رو دارم فکرنکنم براشم مهم باشه یعنی نه اینکه مهم نباشه ها فعلا...
-
رای قطعی دادگاه تجدید نظر
جمعه 1 آذر 1398 20:55
پسری همچنان بیماره یه روز خوبه یه روز بده دنبال یه دکتر خوبم دکترقاسمی عالیه ولی به نظرم بچه ۴ساله نمیبینه دکتر متخصص کودکان بردمش گفت یابایدازسینوس هاش عکس بگیرین یا مطمئن بشین لوزه سوم نداره که حتما باید پیش متخصص گوش وحلق وبینی ببریمش گفت بازم یه مدت صبرکن فقط تبش قطع شده خداروشکر تواین چند وقتی که اینترنت بین...
-
بیماری طولانی پسری
جمعه 17 آبان 1398 21:00
پسری بدجور مریض شده ودستم بندشه قشنگ هرباری که عادم بردتش بعدش دستم بندش بوده وقتی دوباره هفته بعدش درو روش بازنکردم که بچه رو ببینه رفته بود توی پیش دبستانی گله وشکایت مثلا ابروی منو ببره من خیلی خودمو کنترل کردم ولی یوهو اشکم دراومد بهشون گفتم که عادم چیکار میکنه گفت اتفاقا خودشم گفته که اونموقع که شما زنگ زدی خمینی...
-
خونه عروس
شنبه 4 آبان 1398 23:42
عادم شب جمعه گفت میام دم خونه بچه رو میبرم اگه ندادیش با مامور میام دم خونه که البته هیچ غلطی نمیتونه بکنه ولی بابا گفت این ابرو سرش نمیشه بچه رو بده ببره این اگه ادم بشو بود اینهمه سال ادم میشد بچه رو برد و وقتی اوردش معلوم نبود چیکار کرده بود پسری سفت وسخت سرماخورده دیشب تاصبح هذیان میگفت وتب داشت حتی دکترم نمیبره...
-
کار جدید پیدا کردم
پنجشنبه 25 مهر 1398 23:10
برادرم تو شرکت خودش برام یه کار پیدا کرده رییس دفتره سه برابر اینجا حقوقشه ولی خب من هرچی دو دوتا چهارتا میکنم میبینم نمیشه با پسری یعنی پسری گناه داره با پسری هم حرف زدم گفتم مامان بره بیرون کار کنه تو بیشتر توی مدرسه بمونی یا پیش پدر جون ومادر جون بمونی که گفت نه اصلا دیگه کار نکن معلومه کمبود پیدا میکنه علاوه...
-
پاییز شد مهر شد وحوا آمد
سهشنبه 23 مهر 1398 16:50
امروز تولدمه 34 سالم شده چقدر زمان زود میگذره نمیخوام به پیر بودن فکر کن نمیخوام به لحظاتی فکر کنم که درد کشیدم به سالی که پراز رنج گذشت میخوام به خوبیاش فکر کنم به اینکه وسایلام رو چیدم ومستقل شدم به اینکه کار پیدا کردمو واز جیب خودم سر سفره خودم غذا به بچه ام میدم به اینکه پسرم سلامته وصبح به صبح دستشو میگیرم میرم...
-
التماسش کردم
دوشنبه 22 مهر 1398 12:39
لطفا لطفا لطفا قضاوتم نکنید یه موقع هایی یه مشکلاتی پیش میاد که دست وپامو گم میکنم ودر اون لحظه واقعه هنگ میکنم نمیدونم چیکار کنم دوروز پیش توی کلاس پسری بهشون درمورد مراقبت از گوش وچشم توضیح دادند تو اینجور مواقع پسری برعکس عمل میکنه یعنی وقتی میگند فلان کار خطرناکه عجیب میخواد اون کار روانجام بده وخلافش رو ثابت کنه...
-
پیامک عادم
پنجشنبه 18 مهر 1398 14:30
داداشم گفت پسری رو حاضر کن میخوام امروز ببرمش خونمون چند ساعت بعد عادم پیام داد که بچه رومیخوام بیام ببرم منم گفتم: بچه حالش خوب نیست توازش وامیگیری اوف میشی درضمن رفته خونه اونیکه زحمت کشید براش پدری کرد بردش دکتر گفت کجا رفته گفتم به خودش مربوطه گفت نشونت میدم به کی مربوطه گفتم : کاری نکن درست حرف زدنو یادت بدما....